بگفت و برانگیخت شبرنگ را برافراخت یال وکئی چنگ را چو تنگ اندرآمد سوی کارزاز بغرید مانند شیر شکار چون آن نعره در گوش اژدر رسید چو شیر ژیان ویله ای برکشید به خود بربجنبید نراژدها پراکنده شد زهرش اندر هوا بلرزید زآسیب او کوه و دشت زدودش همه آسمان تیره گشت چو شبرنگ سرکش […]