بفرمود تا شد نویسنده پیش نشاندش بر تخت،نزدیک خویش یکی نامه فرمود با رای وهوش پراز مهر،نزدیک فرطورتوش چوماهی برآمد زدریای مشک گذر کرد بر روی کافور خشک ببست از بر کاغذ،ابری چو قار ببارید ازو گوهر شاهوار نخستین که بنهاد سر برزمین گرفت آفرین بر جهان آفرین خداوند پیدا و راز نهفت خداوند بی […]