دسته: منظومه های حماسی

سام نامه – بخش صد و پنجاه و هفتم – رفتن سام به درگاه شدید و چگونگی آن

به ره بود چشم سپهدار سام ندانست تا صبح او شد چو شام که فرهنگ جنی درآمد برش خبر داد از پهلو و لشکرش که شاپور را بند شد پا و جسم دگر گرد قلواد شد در طلسم همه داستان‌ها سراسر بگفت از آن گفتنش سام شد در شگفت بپیچید از آن گفته سام سوار […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و ششم – لشکر کشیدن شدید به جنگ سام و چگونگی آن

چو شاهنشه روم آمد به در برین تیز میدان و تیغ و سپر گریزان شد از بیم سلطان زنگ نیاورد در پیش تیغش درنگ بجنبید از جای آنگه شدید ز شهر زرانداب بیرون کشید سراپرده بر دشت زد نابکار که آید به پیکار سام سوار سپاهی بجنبید مانند کوه که سامان دگر شد ازیشان ستوه […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و پنجم – کشته شدن زرینه بال به دست سام و چگونگی آن

به پاسخ چنین گفت کای پاکزاد که من جبرئیلم به شداد عاد خبرها رسانم به شداد عاد بود پایه‌ام بر فلک سخت شاد کنون آمدم کز تو گیرم خبر که چون آمدی اندرین بوم و بر دگر آمدم تا همه کام تو به گردون رسانم همه کام تو به هر کس که من آمدم ناگهان […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و چهارم – خبردار شدن شداد از آمدن سام و فرستادن زرینه بال را به جنگ

از آن آگهی پیش شداد شد وز آن گفته مغزش پر از باد شد بگفتند سام نریمان رسید به فر منوچهر ایران رسید همه دوزخ و جنتت را بکند زمینش به چرخ برین برفکند برآشفته شد شاه شداد عاد لب خشم و تندی یکی برگشاد به لشکر نگه کرد از روی قهر چو مار و […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و سوم – در صفت بهشت شداد گوید

از آن منزل آمد سوی باغ و کشت خرامید از آنجا به سوی بهشت همه شصت در شصت بد لاله‌زار ز مرغان به هر گوشه‌ای ناله زار به هر شاخ مرغی کشیده نوا زمین مخمل سبز و مشکین هوا به هر گوشه نساج ابر بهار کشیده زبان را به هر جای بار ز زربفت و […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و دوم – دعا کردن سام و باریدن باران به دوزخ شداد

به نزدیک دادار شد سرفراز زمین را ببوسید و بردش نماز چنین گفت کای داور آب و خاک ز تو باد آتش پر از بیم و پاک جهان سر به سر زیر فرمان تست وگر آب و آتش همه زان توست مرا بخت و نیرو به شداد ده شکستی بر این لشکر عاد ده یکی […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و یکم – جنگ کردن سام با سمندان و کشته شدن سمندان

بگفت این و یک حمله آورد دیو سوی جاودان نعره بر زد غریو که ای نره دیوان با خشم و تاب درآئید ای مالکان عذاب بدان تا بگیرم من این بدنشان رسیدند هر سوی اهریمنان هجوم آوریدند در پای کوه رسیدند هر سوی اهریمنا همه دیو آتش خور رزمساز همه آتش‌انداز با سوز و ساز […]

سام نامه – بخش صد و پنجاهم – رفتن سام به جانب شداد و احوال پرسیدن از تسلیم شاه

چنین تا برآمد عروس سپهر برافروخت بزم فلک را به مهر نشست از بر جمله لاجورد ز عکسش جهان گشت یاقوت زرد سپیده دمان سام آمد به گاه طلب کرد آنگاه تسلیم شاه بدو گفت کای شاه دیو و پری مرا راه دور است و پر داوری ز هجر پری‌دخت جانم به تاب برون پر […]

سام نامه – بخش صد و چهل و نهم – خواب دیدن سام، پری‌دخت را و چگونگی آن

سپهبد چو شد سیر از جام می ز مستی برافکند بر چهره خوی ز جا جست مستانه آن کامیاب سیه نرگسانش شده مست خواب یکی خلوت آراست تسلیم شاه دلاور بیامد به آرامگاه دگر مستی خواب در سر گرفت خیال پری‌دخت در بر گرفت چو دریا و آن مه درآمد به خواب رخش دید ماننده […]

سام نامه – بخش صد و چهل و هشتم – کشته شدن نیمه تنان به دست سام نریمان

غو کوس برخاست از رزمگاه جهان گشت بر چشم جادو سیاه سپهبد ز هر سو چو پیلان مست تن نیم‌تن کرده بر خاک پست ز یک سوی شاپور و قلواد گرد تن نابکار از زمین برشمرد به هر حمله کشته بشد سی چهل همه خاک میدان ز خون گشت گل بدان تا بیامد به نزدیک […]

سام نامه – بخش صد و چهل و هفتم – کشته شدن تنبل جادو به دست شمسه و چگونگی آن

از آن رزم و آشوب و آن گردار دمان شمسه آمد بر آن کوهسار نگه کرد تنبل به یک سو بدید کز افسون او چرخ بد ناپدید نشسته به یک دست آن رزمگاه زبان پرفسون بهر تسلیم شاه روان سوی تنبل شد آن پاک دید بیاراست هنگام گفت و شنید چو آمد به نزدیک دشمن […]

سام نامه – بخش صد و چهل و ششم – لشکر کشیدن به جنگ نیمه‌تنان به یاری سام

چو بشنید این گفته تسلیم شاه بفرمود کآیند یکسر سپاه همه گرد شد لشکرش سر به سر ز دیو و پری جمله بسته کمر چنین گفت تسلیم با لشکرش ابا نامداران آن کشورش که انده مدارید از نیم تن که از ما برآید برو برشکن یکی چاره باید که سام سوار رها گردد از جادوی […]

سام نامه – بخش صد و چهل و پنجم – افسون نمودن تنبل جادو به سام و کور شدن سام

شگفتی دلیر است این اژدها که دارد سر رزم با ابرها درین گفته بنهاده چون گوش هوش یکی نیم‌تن بود با گوش هوش به افسونگری‌ها نبودش نظیر نمودی به تموز مه زمهریر به جادوگری برشدی بر سپهر به زیر آوریدی همی ماه و مهر ورا نام تنبل بدی در جهان بلائی بدی بهر مردم نهان […]

سام نامه – بخش صد و چهل و چهارم – رسیدن سام به شهر نیمه‌تنان و چگونگی آن

سر ماه آمد به کشتی دلیر به دریا درآمد گو شیرگیر تماشای دریا همی کرد و رفت ز کردار یزدان بمانده شگفت دو هفته دگر مانده بر روی آب به شهر زرنداب بودش شتاب سیم هفته ناگه جزیری بدید سراسر پر از لاله و شنبلید ز ملاح پرسید آنگاه سام چه جائیست اینجا چه خوانند […]

سام نامه – بخش صد و چهل و سوم – جنگ کردن سام با سگساریان و کشته شدن کلاب

همه شهر پر بود ز آواز سگ بجوشید مر سام را خون و رگ بغرید و آمد بدان بارگاه که بر تخت بنشسته سگسار شاه به رزم اندر آن بود شاپور شیر تن خسته پر خون و رویش زریر یکی نعره زد سخت سام سوار که لرزید آن دشت و دریا کنار پس از نعره […]

سام نامه – بخش صد و چهل و یکم – احوال سام از دیو ره‌دار و عجایبها از مرغ دیدن

نگه کرد سام اندر آن برز کوه زمین را همی دید ازو در ستوه یکی دیو جنگی سه سر بر سرش یکی طوق زرین به گردن درش مه موی اندام چون گوسفند رسیده سرش تا به چرخ بلند چهارش بدی دست آن تیره روی به هر دستی یک حربه جنگجوی ز شمشیر و خنجر ز […]

سام نامه – بخش صد و چهلم – نشاندن سام، قمرتاش را به جای قهرمان و رفتن به مغرب

چو یک هفته قانون شاهی ببست به هشتم سپهبد به مسند نشست قمرتاش فرخنده را پیش خواند بر آن تخت زرین ورا برنشاند به سر بر نهادش کلاه مهی نشاندش به آئین شاهنشهی بدو گفت کاین مرز سقلاب و روم تو را داده‌ام شاهی مرز و بوم نگه دار آئین و انصاف و داد به […]

سام نامه – بخش صد و سی و نهم – مکر کردن قهرمان به سام و آمدن فرهنگ، آگاه کردن سام را

دگر قهرمان چاره نو گزید قلم بر سر حرف دولت کشید به ایوان سرویش یکی چاه کرد ز شیطان دل خویش گمراه کرد بپوشید رویش به خاشاک و خاک که از سام نیرم برآرد هلاک بیفکند مسند برآراست بزم در آن دوستی چاره سازید رزم چنین گفت با سام یل قهرمان که ای گرد روشن […]

سام نامه – بخش صد و سی و هشتم – رسیدن نامه تسلیم شاه به نزد قهرمان

درین گفتگو بود آن بدنژاد که دیوی درآمد به مانند باد ثنا گفت در پیش سقلاب شاه یکی نامه بنهاد در پیشگاه درآمد دلیری سرش باز کرد سراسر فرو خواندن آغاز کرد نوشته سر نامه نام سلیم که دیو و پری بود ازو پر ز بیم سر پادشاهان دیو و پری بههر جا رسیده ازو […]

سام نامه – بخش صد و سی و هفتم – جادوئی کردن عاق و سام را در طلسم انداختن

بدو گفت کای پهلوان گزین شگفتی دلیر است با فر و کین همان به که او را به جادو علاج کنم سر نگیرد ز شداد باج همه مرز ما را به هم برزند که شداد ازو دست بر سر زند نه شداد ماند کنون نه شدید شگفتی بلائی شد ایدر پدید بگفت و در چاره […]

سام نامه – بخش صد و سی و شش – چگونگی احوال سام با عاق جادو

پس آنگه جهان‌پهلو کامکار نشست از بر مسند زرنگار جهان آفرین را ستایش نمود شه روم را هم به نیکی ستود شهش گفت کای گرد با گیر و دار نباشد به گیتی چو تو یک سوار مرا گو که سام نریمان توئی پناه بزرگان ایران توئی چه جوئی ازین مرز سقلاب روم چرا آمدی اندرین […]

سام نامه – بخش صد و سی و پنجم – مکر نمودن فرخار بر دیوانه شاپور

ز دانش به جا نیست نه عقل و را چو دیوانگان اندر آید ز جا چه خوش بودی ار گم شدی قهرمان و یا مرگ آوردی او را زمان رها گشتی از ظلم سقلاب روم تن آزاد گشتند این مرز و بوم همه نامدارانش آشفته‌اند ز بسیاری رنج او تفته‌اند کیانند اینها کجا می‌روند درین […]

سام نامه – بخش صد و سی و چهارم – رفتن سام به سمت سقلاب روم

به یک دست کوه و به یک دست آب همه جای نخجیر و بزم و شباب بدان دشت یک دم فرود آمدند به آرامگه تار و پود آمدند سپهبد بخوابید بر روی دشت چرانید شاپور اسبان به دشت بخوردند اسبان علف زار را چو دهقان چنان دید آن کار را بیامد به نزدیک شاپور گرد […]

سام نامه – بخش صد و سی و سوم – کشتی گرفتن سام با شاپور

به پیش منوچهر بندی کمر ببیند به من اینچنین زور و فر که چون تو دلیری در آوردگاه گرفتم به فر جهاندار شاه اگر تو به من چیر گشتی به جنگ سرم را جدا کن به نیروی چنگ که آید به دستت همه کام و نام که فیرزو گشتی بر فرخنده سام پذیرفت شاپور ازو […]

سام نامه – بخش صد و سی و دوم – کشتی گرفتن سام با دیوانه شاه‌پور و چگونگی آن

به شاپور گفت آن زمان پهلوان که ای مرد آشفته باتوان به شمشیر با تو نیاریم جنگ مبادا که کشته شوی بی‌درنگ به کشتی بکوشیم با یکدگر ببینیم تا کیست فیروزگر به نیرو گرت کوفتم بر زمین نبرم سرت گرچه هستی به کین ولیکن به پیمان زبان کن گرو که کوتاه سازی همه شور و […]

سام نامه – بخش صد و سی و یکم – رسیدن سام و قلواد و قمرتاش و جنگ کردن با دیوانه شاه‌پور

به یاد پری‌دخت فرخنده سام زمانی بخوابید بیدار سام به بالین او شیر قلواد بود ز دیدار او کو بسی شاد بود ز ناگه خروشی برآمد چو ابر تو گفتی که بگذشت آنجا هژبر بلرزید آن دشت از آواز او فلک کر شد از نعره ساز او ز جا جست قلواد بیدار دل بر آن […]

سام نامه – بخش صد و سی ام – دیدن قلواد و قمرتاش، ساربان را و احوال سام پرسیدن

بدو گفت کای مرد صحرانشین دلیر و خردمند این سرزمین در اینجا ندیدی یکی نوجوان برهنه سراپا و جانش نوان درخشنده روئی و فرخ فری دلیری گوی شیر کی منظری که رنجیده از ما و پنهان شده درین مرغزاران شتابان شده اگر داری از وی نشانی بگوی که از بهر اوئیم در پویه پوی بدو […]

سام نامه – بخش صد و بیست و نهم – رفتن قمرتاش و قلواد به طلب سام نریمان

دگر ره قمرتاش و قلواد شیر براندند اسب آن دو مرد دلیر نجستند روز و شب آرام و خواب به هر راه و بیره گرفته شتاب خبر جوی گشتند هر جا بسی نیامد ازو آگهی از کسی به هر دشت و هامون همی تاختند علم بر سر کوهی افراختند چنین تا برآمد بدین سان دو […]

سام نامه – بخش صد و بیست و هشتم – رها شدن نهنکال دیو از بند و چگونگی آن

بتندید آن دیو تیره روان ازو قلوش گرد شد ناتوان بتابید رو باز آن ارجمند سرانجام دستش رها شد ز بند دلیری کجا نام فرهاد بود به چستی به ماننده باد بود ز شیران جنگی خاور بدی به میدان کینه دلاور بدی ز جا جست و برداشت شمشیر تیز بدان تا برآرد برو رستخیز بغرید […]

سام نامه – بخش صد و بیست و هفتم – آگاه شدن فغفور از گم شدن پری‌دخت

دم شیر جاروب راهش شده ستون فلک تیر آهش شده همی گرد بر گرد او ببر و شیر ز آهو پلنگان نخجیرگیر ابر گرد او حلقه بسته همه شبان گشته درندگان چون رمه شده چشم گردون نمکدان او دم شیر گشته مگس ران او به سر برش و مرغان همه سایه‌دار همان پیش او هر […]
عنوان ۸ از ۳۷« اولین...«۶۷۸۹۱۰ » ۲۰۳۰...آخر »