نشستند و باده بیاراستند ز هر سوی رامشگران خواستند ز اسبان و از گاو کشته هزار همان بهر مهمان آن نابکار ز بهر همان عوج مردم چو دود هزار و دو اشتر بکشتند زود کشیدند خوان و سراسر بخورد بماندند حیران دلیران گرد به هر کشتئی بادهای در کشید یکی اشتر از خوان شدی ناپدید […]