بایگانی برچسب ها: سام نامه خواجوی کرمانی

سام نامه – بخش صد و هشتاد و یکم – کشته شدن خاتوره به دست سام

چو پوشید گردون پلاس سیاه چو ابروی پیران آینده راه دو لشکر جدا گشت از یکدگر طلایه برون رفت بر دشت و در چنین گفت خاتوره شداد را که امشب به آتش دهم باد را نمانم ز سام نریمان اثر برآرم دمار از تن بدگهر همه آتش کین ببارم بر او همه روز بدبختی آرم […]

سام نامه – بخش صد و هشتادم – کشته شدن شدید به دست سام و چگونگی آن

چو لشکر شنیدند ازو این سخن نجنبید یک تن از آن انجمن مگر پور شداد شوم پلید برانگیخت اسبش ز جا خود شدید تو گفتی مگر دیو بد بدنژاد چنین گفت آنگه به شداد عاد که تا کی زبونی کشم زین سوار زبونی بماند ز من یادگار بتازم در آورد و جنگ آورم همه نام […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و نهم – آمدن خاتوره مادر عوج به یاری شداد

چو خورشید بنهاد بر سر کلاه به تخت فلک باز بنشست شاه بزد سکه بر چرخ گردنده هور زمین و زمان گشت ازو پر ز نور خبر شد به نزدیک شداد عاد که خاتوره آمد ز ره همچو باد به همراه او لشکر بیکران همه دیوچهران و تیره روان چو آمد پسر را چنان خسته […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و هشتم – شبیخون زدن لشکر شداد بر سام

چو یک پاس بگذشت از تیره شب همه بسته بهر شبیخون دو لب شب تار مانند دریای قار چو زنگی زمین و زمان گشته تار به بر کرده گیتی پلاس سیاه ز ماهی سیه گشته تا اوج ماه به هر گوشه‌ای زنگی می‌پرست تو گفتی که مست است و خنجر به دست ببستند گفتی در […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و هفتم – رها شدن قلواد و چگونگی او به لشکر شداد

سفیده سفیداج زد در سپهر طلاکار گردید ازو نور مهر چو نقاش بر چرخ آغاز کرد سر رنگ‌های جهان باز کرد ازین روی در بزم شداد عاد ز سام نریمان یل کرد یاد بدو عوج پیکارها باز گفت که هرگز ندیدم بدین سان شگفت نباشد به گیتی چنین نامدار ندیدم در آورد جز وی سوار […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و ششم – جنگ کردن سام با شدید و کشته شدن قهقهام

درین گفتگو بود سالار سام که ناگه برون تاخت پس قهقهام بدو گفت کای خیره بدگمان چرا لاف داری همی هر زمان ندیدی سواری که از زخم دست تن بدرگت را درآرد به پست برآرد ز جانت یکی رستخیز نماید به تو زور و چنگال تیز بگفت و به لشکر یکی نعره کرد که جویند […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و پنجم – جنگ کردن سام با عوج بن عنق

درآوردگه عوج را بدید بدان گونه گفتار او را شنید یلی دید با ساز آوردگاه نهاده به سر بر ز آهن کلاه چو دید آن خوش آینده خوب چهر که بردی ازو رنگ و رخسار مهر دو تا گشت عوج و بغرید سخت که ای بی‌خرد مرد برگشته بخت شناسی کیم من مرا نام چیست […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و چهارم – آمدن عوج به میدان و جنگ کردن با قلواد

سپیده بغرید عوج پلید چنین کرد آواز سوی شدید که فرمای تا لشکری صف کشند ز نیرو همه شعله تف کشند که امروز من اندرین دشت جنگ بکوشم چو مردان کین بی‌درنگ ببینی که سام نریمان‌ راد چگونه دهم پیکر او به باد بگفت این و کشتی می درکشید چو دریای عمان همی بردمید برآمد […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و سوم – آمدن پادشاه طنجه به یاری سام نریمان و چگونگی آن

به ناگاه برخاست گرد سیاه که تاریک شد چشمه هور و ماه از آن گرد برخواست آواز کوس زمانه بشد سر به سر آبنوس سنان‌های خونی سر اندر هوا چو ماهی ز دریا جهد بر هوا همه دشت چون کوه شد از عمود زمانه شد از گرد برسان دود سانها به ماننده ماه و خور […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و دوم – نبرد سام با طلاج و کشته شدن طلاج

چو طلاج بشنید ازو گشت زرد بدانست آن تیغ را در نبرد نشان بود آن تیغ اندر جهان میان کهان و میان جهان بلرزید طلاج بر دشت جنگ چو آن تیغ را دید گردید تنگ بدانست کامد مر او را اجل رهائی نیابد ز چنگال یل بدو گفت کای پهلوان سام شیر یکی پند بشنو […]

سام نامه – بخش صد و هفتاد و یکم – صفت مهمان کردن شدید، عوج را

نشستند و باده بیاراستند ز هر سوی رامشگران خواستند ز اسبان و از گاو کشته هزار همان بهر مهمان آن نابکار ز بهر همان عوج مردم چو دود هزار و دو اشتر بکشتند زود کشیدند خوان و سراسر بخورد بماندند حیران دلیران گرد به هر کشتئی باده‌ای در کشید یکی اشتر از خوان شدی ناپدید […]

سام نامه – بخش صد و هفتادم – نامه نوشتن شدید به نزد عوج و آمدن عوج

شدید بداندیش دل پر ز غم نشسته ز سام سپهبد دژم به نزدیکی عوج او نامه کرد بسی پوزش اندر سر خامه کرد چنین گفت کای شاه مغرب زمین نهنگ دمان پیر پرخاش و کین نداری به گیتی کسی را همال به نیروی کوپال و بازو و یمال نیامد به گیتی چو تو نامدار به […]

سام نامه – بخش صد و شست و نهم – باز آمدن سام به نزد شدید و جنگ کردن

همی راند تا شب به ناگه رسید به ناگه یکی آتش از دور دید درخشنده مانند فانوس آل نگه کرد سالار فرخنده فال بپرسید کان آل فانوس چیست به نزدیک فانوس برگوی کیست بدو گفت رضوان که کوه فناست نشیمنگه دیو نر ابرهاست ولی راه دور است تا پیش او به دو ماه جوید رهش […]

سام نامه – بخش صد و شست و هشتم – کشته شدن ارقم دیو به دست سام

دلاور بیامد به جای نماز بنالید بر داور بی‌نیاز ازو خواست فیروزی اژدها کزو جان ارقم بیابد رها دگر گفت کای کردگار جهان فراوان مرا دشمن است از میان ز جادو و از دیو و از عادیان ز حق ناشناسان شدادیان هر آن کس که آید به پیشم به جنگ امیدم که نارد زمانی درنگ […]

سام نامه – بخش صد و شست و هفتم – رها کردن سام قلواد را و جنگ کردن با ارقم دیو

درآمد بدان غار با تیغ جنگ یکی غار بد همچو کام نهنگ بسی تار ماننده تیره شب که گم شد سخن از زبان سوی لب ز تاریکیش جان ظلمات داغ درو چشم زنگی نمودی چراغ بپوشید چشم و دگر باز کرد سوی گرد قلواد آواز کرد به کنجی نگه کرد سام دلیر کشیده به زنجیر […]

سام نامه – بخش صد و شست و ششم – آمدن سیمرغ و سخن از ارقم دیو به سام گفتن

درین گفتگو بود سالار شاه که ناگه زمین و زمان شد سیاه نگه کرد بر آسمان سام شیر یکی مرغ را دید مرد دلیر که از پر و بالش جهان تیره شد همه چشم خورشید ازو خیره شد ز گردون درآمد به سوی نشیب که از پیکرش کوه شد در نهیب درآمد به روی زمین […]

سام نامه – بخش صد و شست و پنجم – چگونگی سام با مرغ آتش‌افشان

از آنجا بیامد به پای حصار از آهن یکی باره بد استوار یکی پیل بر برج و مرغی به سر همه پیکرش سیم و بالش ز زر به همراه خورشید می‌گشت باز به هر ساعتی نعره می‌کرد ساز چو مرغ دلاور بدو بنگرید یکی چرخ زد نعره‌ای برکشید که سام نریمان تو شاد آمدی درین […]

سام نامه – بخش صد و شست و چهارم – کیفیت شکستن طلسم جمشید شاه را

چو برخواند آن را برآشفت سخت برآورد شمشیر آن نیک‌بخت بزد بر سرش تا کمرگه شکافت کلید طلسمات جم را بیافت یکی تیرگی شد چو کام هژبر یکی نعره برخاست از روی ابر ازو خواست فیروزی و دستگاه که فیروز گردد به جادو سپاه چو آن کوه آتش بشد ناپدید سپهبد حصاری ز آهن بدید […]

سام نامه – بخش صد و شست و سوم – چگونگی احوالات سام در طلسمات جمشید جم

براندند اسبان سراسر به تک که از گرد پوشید روی فلک به ناگه یکی آتش سوزناک بدیدند روشن بدان روی خاک که شد شعله زن سوی گردان سپهر ازو بد خطر بر رخ ماه و مهر ز یک سوی او گنبدی همچو نور درخشنده مانند تابنده حور به شمسه چنین گفت کای سیمبر چه گنبد […]

سام نامه – بخش صد و شست و دوم – گرفتار شدن تسلیم شاه با رحمان جنی

یکی ابر بربست بر آسمان که بد تیرباران او از کمان شده تیغ او رعد و برقش خروش درافتاد در چرخ گردنده جوش کمین برگشودند از هر طرف بسی کشته افکنده در پیش صف فراوان ز دیوان کین کشته شد سر بخت تسلیم برگشته شد همه قلب یغمای طلاج شد همه گنج و خرگاه تاراج […]

سام نامه – بخش صد و شست و یکم – جنگ کردن شدید با تسلیم شاه و گرفتار شدن تسلیم شاه

چو زنگی شب پیرهن چاک زد سپیداج بر صفحه خاک زد ز خاور برآمد درخشنده شید ز چهرش جهانی بشد پرامید ز سام آگهی شد به نزد شدید که سام از نهیبت بشد ناپدید گریزان شده سوی ایران زمین نتابید ایدر به پیکار و کین ز طلاج جادو شد اندیشه‌ناک نشانش نبینی ابر روی خاک […]

سام نامه – بخش صد و شستم – رفتن سام به سوی طلسم جمشید و چگونگی آن

به تسلیم جنی چنین گفت سام ز پیکار طلاج گسترده دام ندیدم به میدان چو آن بدکنش کزو تیره گردد یلان را منش یکایک سلیحم برون شد ز دست ز نیرنگ طلاج جادوپرست سرانجام از من بشد ناپدید ازو شاد شد جان جنگی شدید ندانم چه چاره سگالم بدو بدان تا براندازم آن کینه جو […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و نهم – چگونگی سام با طلاج جادو

چو خورشید میزان زرین گرفت که سنجد زمین را سراسر شگفت سبک شد به یک سوی او شنگ شاه ز بسیاری نور شد رنگ ماه تبیره برآمد ز شدادیان شده رزمجو جمله عادیان سلیحش بپوشید آنگه شدید ز بیمش شده گونه‌ها شنبلید یکی تخت بستند بر چهار پیل که از رنگ او گشت گیتی چو […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و هشتم – نامه نوشتن شدید و فرستادن پیش شداد و کیفیت آن

از آن رو شدید پلید آن بدید ز کینه بجوشید بر خود شدید یکی نامه بنوشت نزد پدر برو برنوشت این همه سر به سر ز مردی و پیکار سام سوار که چون ابر غرد گه کارزار صد و سی تن از ما بدین بارگاه جهان در جهانبینشان شد سیاه یکی شیر دیدم به چنگال […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و هفتم – رفتن سام به درگاه شدید و چگونگی آن

به ره بود چشم سپهدار سام ندانست تا صبح او شد چو شام که فرهنگ جنی درآمد برش خبر داد از پهلو و لشکرش که شاپور را بند شد پا و جسم دگر گرد قلواد شد در طلسم همه داستان‌ها سراسر بگفت از آن گفتنش سام شد در شگفت بپیچید از آن گفته سام سوار […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و ششم – لشکر کشیدن شدید به جنگ سام و چگونگی آن

چو شاهنشه روم آمد به در برین تیز میدان و تیغ و سپر گریزان شد از بیم سلطان زنگ نیاورد در پیش تیغش درنگ بجنبید از جای آنگه شدید ز شهر زرانداب بیرون کشید سراپرده بر دشت زد نابکار که آید به پیکار سام سوار سپاهی بجنبید مانند کوه که سامان دگر شد ازیشان ستوه […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و پنجم – کشته شدن زرینه بال به دست سام و چگونگی آن

به پاسخ چنین گفت کای پاکزاد که من جبرئیلم به شداد عاد خبرها رسانم به شداد عاد بود پایه‌ام بر فلک سخت شاد کنون آمدم کز تو گیرم خبر که چون آمدی اندرین بوم و بر دگر آمدم تا همه کام تو به گردون رسانم همه کام تو به هر کس که من آمدم ناگهان […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و چهارم – خبردار شدن شداد از آمدن سام و فرستادن زرینه بال را به جنگ

از آن آگهی پیش شداد شد وز آن گفته مغزش پر از باد شد بگفتند سام نریمان رسید به فر منوچهر ایران رسید همه دوزخ و جنتت را بکند زمینش به چرخ برین برفکند برآشفته شد شاه شداد عاد لب خشم و تندی یکی برگشاد به لشکر نگه کرد از روی قهر چو مار و […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و سوم – در صفت بهشت شداد گوید

از آن منزل آمد سوی باغ و کشت خرامید از آنجا به سوی بهشت همه شصت در شصت بد لاله‌زار ز مرغان به هر گوشه‌ای ناله زار به هر شاخ مرغی کشیده نوا زمین مخمل سبز و مشکین هوا به هر گوشه نساج ابر بهار کشیده زبان را به هر جای بار ز زربفت و […]

سام نامه – بخش صد و پنجاه و دوم – دعا کردن سام و باریدن باران به دوزخ شداد

به نزدیک دادار شد سرفراز زمین را ببوسید و بردش نماز چنین گفت کای داور آب و خاک ز تو باد آتش پر از بیم و پاک جهان سر به سر زیر فرمان تست وگر آب و آتش همه زان توست مرا بخت و نیرو به شداد ده شکستی بر این لشکر عاد ده یکی […]
عنوان ۲ از ۷«۱۲۳۴۵ » ...آخر »