بایگانی برچسب ها: دانلود سام نامه

سام نامه – بخش صد و بیستم – رها کردن فرهنگ، سام را از طلسمات عالم‌افرزو

سراینده داستان کهن چنین گوید از دیوزاده سخن که چون شد سوی دشت و که ره‌سپر بدان تا بیابد ز سامش خبر به صحرائی افتاد او را گذار که هرگز نبودی در آن قیر و قار ز اندیشه پنهاش بودی فزون درازیش افزون‌تر از چند و چون پیاده به ره رفت هفتاد میل همه دشت […]

سام نامه – بخش صد و نوزدهم – کشته شدن عالم‌افروز به دست سام نریمان

زمانی چو بگذشت از آن مهرشان رسیدند در بزم گردنکشان چو سرو سهی قد برافراختند بدان جشن خلوتگهی ساختند شبانگه پریزاد از ناگهان شد از نزد سام و دلیران نهان زمانی چو شد با رخی همچو شید به طرف چمن چو صبا در رسید به گوهر نهان گشته تیره‌تنش پرستنده چندین به پیرامنش بیامد بر […]

سام نامه – بخش صد و هجدهم – بردن عالم‌افروز، قلواد را نزد سام

سراینده نامه باستان ز قلواد زد این چنین داستان که چون راند بر ابرش تیزگام نشانی ندید از گو نیک‌نام هوا بود از تابش آفتاب بر آن ریگ از پر فتادی عقاب بسی راند که پیکر بادپا به ناگاه شد چشمه ساریش جا به ناگه گوزنی برآمد ز دشت بر آن نامور همچو صرصر گذشت […]

سام نامه – بخش صد و هفدهم – واقف نمودن عالم افروز، قلوش را و بردن نزد سام

چو قلوش نشست از بر بادپا به فرمان فرهنگ رزم‌آزما ز قلوش دگر بر سرایم سخن مر این داوری را درآرم به بن سوی دشت و کهسار شد همچو باد که یابد نشانی ز سالار راد فراوان بگردید و کم یافتش ز بس تشنگی لب به برتافتش به ناگه بر آبگیری رسید زمین را سراسر […]

سام نامه – بخش صد و شانزدهم – چگونگی احوال سام به دست عالم‌افروز

سرایده زین سان سخن باز راند که چون سام یل اندر آن سیل ماند پریزاده از وی رخ اندر نهفت دل سام با در و غم بود جفت دو روز و دو شب جادوی تیره کیش نهان ساخت از پهلوان روی خویش سیم روز آمد پدید از نهان دگر کام جست از یل مهربان چو […]

سام نامه – بخش صد و پانزدهم – رفتن قلواد و قلوش و فرهنگ به طلب سام و چگونگی آن

سخن بشنو اکنون یکی گوش دار به نیک اختری زین سپس هوش دار ز فرهنگ جنگی فغفور شاه همان هم ز نام‌آوران سپاه تکش خان و گردان روشن روان چو ماندند دور از بهر پهلوان فراوان در آن دشت بشتافتند نشان جهانجوی کم یافتند به ناکام رفتند سوی سپاه بر ایشان شده روز روشن سیاه […]

سام نامه – بخش صد و چهاردهم – گرفتار شدن سام به دست عالم افروز پری

وز آن سو جهان پهل شیر نر سوی لشکر خویش شد ره‌سپر تکش خان و قلواد شمشیرزن تمرتاش و قلوش صف شکن برانگیخته ابرش تیزگام روان گشته یکسر به دنبال سام بر چشمه‌ای از قضا در رسید یکی آهوی پر خط و خال دید نه آهو عروسیست گفتی به جای به بندش جهان‌پهلوان کرد رای […]

سام نامه – بخش صد و سیزدهم – کشته شدن جهانسوز بر دست سام

چو از راز او گشت آگاه سام برآورد شمشیر کین از نیام به نام‌آوران گفت جنگ آورید جهان بر بداندیش تنگ آورید که دیگر به فرموده شاه چین جهانسوز نگشاید اینجا کمین تکش با تمرتاش و قلواد گرد کشیدند تیغ از پی دستبرد سران یکسره تیغ کین آختند بدان لشکری جنگ درتاختند سهیل جهانسوز و […]

سام نامه – بخش صد و دوازدهم – داستان سهیل جانسوز با سام نریمان و چگونگی آن

یکی داستان از قمررخ شنو بیفزایدت عقل و دین نو به نو سراینده دهقان مؤبدنژاد چنین از قمررخ سخن کرد یاد که چون سام یل را ز نجیر و بند رها کرد و دادش سلیح و سمند جهانجو سوی قصر دلدار شد قمررخ به هجران گرفتار شد سهیل جانسوز ناگه چو باد بیامد ز نخجیر […]

سام نامه – بخش صد و یازدهم – بردن فغفور چین در نزد سام و خلاصی یافتن از بند

تمرتاش با وی نشد هیچ رام ببردش همانگه به نزدیک سام سران سپه زین خبر یافتند سراسر سوی سام بشتافتند بدیدند فغفور را بسته دست بر پهلو یل سرافکنده پست تمرتاش جنگی سخن کرد ساز به پرده همی راند با سام راز چو گشتند نام‌آوران انجمن تمرتاش پردخته شد از سخن ز ناگه جهان‌پهلو نامور […]

سام نامه – بخش صد و دهم – رفتن به‌روند و گرفتن فغفور از اردو و آوردن

تمرتاش خواندی ورا به‌روند چو راندی به نخجیر اسب سمند بجستی به مانند تندر ز جای نماندی کزو بگذرد باد پای چو شد شه ز اندیشه‌ها دل نژند درآمد ز در ناگهان به‌روند شهنشاه را دید رخساره زرد ز گشت سپهری دلش پر ز درد دعا کرد و بوسید روی زمین وز آن پس بگفت […]

سام نامه – بخش صد و نهم – یاری نمودن تکش خان بر سام و جنگیدن بر فغفور چین

شه چین چو از گفتش آگاه شد بدو روز گفتی که کوتاه شد ز اندوه بر زد به سر هر دو دست همی گفت پشت امیدم شکست همی گفت دستور انده چراست پری دخت خود نزد شاه ختاست همانا نیابد ازو سام کام که او با تمرتاش گردید رام چه شد گر تکش خان ز […]

سام نامه – بخش صد و هشتم – جنگ تکش خان با سام نریمان

تکش خان جنگی شه تاشکن که چون او نبد در جهان رزمزن کجا شاه را بود مهتر پسر وزو بد همه تاشکن سر به سر چون آن داوری دید آهیخت تیغ درآمد به خون ریختن بی‌ دریغ بر لشکر زابل آمد فراز بیفکند ازیشان بسی رزمساز زمین را ز خون ارغوان خیز کرد هر آنگه […]

سام نامه – بخش صد و هفتم – گفتگوی فغفور چین و پاسخ دادن سام نریمان

شه چین چو آن سرکشان را بدید رخش شد از اندوه چون شنبلید بگرداند از کینه و رزم روی دلش گشت از نو دگر مهرجوی برانگیخت بور ابرش تیزگام گرفت از ره ایمنی دست سام ز دیو دژآگه پژوهش گرفت جهان‌پهلوان را نکوهش گرفت که چون رزم جستی ز دیو دژم سزد گر بگوئی مرا […]

سام نامه – بخش صد و ششم – جنگ کرن سام با فغفور چین

چنین داد دهقان شیرین کلام ز فغفورشاه و ز فرخنده سام که چون نامه سام را خواند شاه برافراخت با سروران سپاه همانگه یکی نامه پاسخ نوشت به باغ حیل تازه نخلی بکشت سر نامه بود از نخست آفرین بدان کو ز دیو دژم جست کین سپهدار ایران زمین سام گرد که گو از همه […]

سام نامه – بخش صد و پنجم – خواب دیدن تمرتاش سام را و ترک بت‌پرستی نمودن

نهفته رخ خود به زیر نقاب ز عشوه‌گری نرگسش همچو آب سواری که می‌راند در پیش اسب بیامد بر شه چو آذرگشسب تمرتاش را گفت کای تاجور ز آئین فغفور برتاب سر ز بت روی برتاب و شو سرفراز سزد گر بگوئی به من نام باز چنین داد پاسخ که ای نیک‌نام نریمان جنگی مرا […]

سام نامه – بخش صد و چهارم – در چگونگی فرهنگ دیو با تمرتاش

سراینده نامه دلگشای چنین گفت از آن گرد رزم‌آزمای که چون از بر نامور پهلوان شبی تیره سوی ختا شد روان یکی هفته می‌رفت زورق در آب به هشتم چو بنمود رخ آفتاب بدو رهنمون گفت کای نامدار رسیدی به نزدیک دریاکنار بسی شاد شد دیوزاده ازین ز شادی برو برگرفت آفرین چو زورق ز […]

سام نامه – بخش صد و سوم – فرستادن سام گردی به نزد فغفور شاه چین

فرستاد یک گرد اندر زمان به نزدیک فغفور روشن‌روان اکه اینک رسیدم به درگاه شاه به بند اندرون جمله بدخواه شاه فرستاده شد در زمان همچو باد به درگاه فغفور فرخ‌نژاد بگفتا که از پیش سام دلیر رسیدم همین دم به مانند شیر بگفتند با شاه احوال او درآورد و بنشاند او را نکو ببوسید […]

سام نامه – بخش صد و دوم – سخن گفتن سام نریمان با نهنکال دیو ناپاک

بگفتش که این زخم‌ها مردنی نباشد بگفتا شنو ای دنی زنم بر تهیگاهت این بار تیغ بدرم جگرگاه تو بی‌دریغ همه رودهایت بریزم در آب کشم این زمانت به درد و عذاب مگر بشنوی پندهایم روان ازین بحر بیرون روی در زمان که نزدیک ساحل رسیدیم ما ز تو ضرب مردی بدیدیم ما کنی ابن […]

سام نامه – بخش صد و یکم – کشتن دیو را بر آب

بگفت و همان دم به جا برنشست که در آب او را کند زود پست به گردن زدش سام یل خنجری که آزاد برجست در داوری بگفتا برون رفت باید همی و یا غرق خون رفت باید همی بگفت ار کنی پاره پاره مرا نجنبم از این آب ای سرورا همی سام سوگند خورد آن […]

سام نامه – بخش صدم – نعره زدن سام نریمان بر دیوان

یکی نعره زد سام گرد آن زمان که ای نامداران زابل‌ستان بگیرید از این دیوزادان شوم که جائی ندارند در مرز و بوم رسیدند آن لشکری پیش سام فرحناک و خندان و دل شادکام بگفتند دیوان هزیمت شدند درین جنگ بی قدر و قیمت شدند ولی قلوشت را بکردند بند ببردند دیوان ناهوشمند چنین گفت […]

سام نامه – بخش نود و نهم – آمدن زشت نام دیو و گرفتن قلوش را

درآمد یکی دیو نر زشت نام در آن روی دریا به ضرب تمام همان دم کمرگاه قلوش گرفت برآورد بر دست دیو از شگفت چو تندر خروشید بر دیوها که از من ستانید این پرجفا ببستند دست گو زابلی به دژخیم دادندش از پردلی که او را به در بر ازین بحر آب به کهسار […]

سام نامه – بخش نود و هشتم – نعره زدن سام و سخن گفتن با قلوش

یکی نعره زد سام اندر یلی که لرزید آن آب از پر دلی نهنکال را گفت کای نره دیو برآرم ز جانت همین دم غریو به قلوش چنین گفت سام گزین که امروز چنگال شیران ببین سپه را شتابان درآور به جنگ به گرز گران سنگ بگشای چنگ درین بحر امروز کاری کنم که اندر […]

سام نامه – بخش نود و هفتم – مناجات کردن سام نریمان

چو سام نریمان چنان حال دید برآورد سر بر سما بنگرید که ای پاک دادار پروردگار توئی آفریننده مور و مار جهان‌بخش و نیرودهنده توئی بسی عادیان را فکنده توئی مکن شرمسارم به ایران زمین به پیش منوچهر شاه گزین که گویند سام نریمان‌نژاد به سرحد چین و به ماچین فتاد نبد مرد دست نهنکال […]

سام نامه – بخش نود و ششم – تیر زدن قلواد بر نهنکال دیو

برآورد یک تیر گرشاسپی نوشته بر آن نام شیداسپی به چاچی کمان راند اندر زمان بزد بر بر دیو تیره روان نشد کارگر تیر قلواد گرد درآمد نهنکال با دستبرد کجا اندر آن کشتی نامدار که قلواد بود اندر آن کامکار کمرگاه قلواد یل را گرفت ربودش ز کشتی همان دم شگفت برآورد بر روی […]

سام نامه – بخش نود و پنجم – یاد پری‌دخت کردن سام را

ز دل آنچنان آتشی برفروخت که مر ماهیان را برو دل بسوخت بگفتا که یک سال باشد که من ز ایران جدا گشتم و انجمن جدا از منوچهر شاه جهان در اینجا گرفتار درد و غمان ندانم شب و روز سامان خویش دوای دل ریش بریان خویش گرفتار نفس هوا و هوس نکردیم ز اندوه […]

سام نامه – بخش نود و چهارم – رفتن فرهنگ دیوزاده به ختا و چگونگی (کار) سام با نهنکال دیو

سر بادبان چون شد اندر هوا روان گشت زورق به راه ختا درین گفتگوها شب اندر رسید دو لشکر در آن جایگه آرمید ز کشتی همه لنگر انداختند ز هر در حکایت همی خواستند نهادند اصل سخن را بر آن که در شب گریزند کندآوران بگفتند تدبیر این است و بس اگر کس نیاید شما […]

سام نامه – بخش نود و سوم – آمدن عالم‌افروز در پیش سام و چگونگی آن

ازین سو چو از کین بپرداخت سام به شادی طلب کرد و نوشید جام نشستند نزدش همه سر به سر به ناگه جهانجوی افراخت سر یکی جام از ساقی سیمتن گرفت و چنین گفت با انجمن که این جام بر روی دلدار خویش کزو هم بود گرم بازار خویش اگر یاد او می بنوشم رواست […]

سام نامه – بخش نود و دوم – نیزه زدن سام نریمان بر کشتی بار دیگر

فرو ریختند آن زمان سر به سر چو باران برو تیغ و تیز و تبر یکی گرز زد آن زمان بر سرش یکی تیغ انداخت بر پیکرش نکرد هیچ باکی جهان‌پهلوان به یک روز برداشت او را روان همان دم به دریا فرو ریختند یکی شور و غوغا برانگیختند ز دیوان هزاری فرو رفت باز […]

سام نامه – بخش نود و یکم – جنگ کردن سام با فرعین دیو و چگونگی آن

ازین پس سخن گویم از سام نیو همان هم ز پیکار فرعین دیو چو فرعین لشکر به کشتی نشاند بر آن ژرف دریای بی بن براند چنین گفتن فرعین دیو دمان همانا ز دیوان سر آمد زمان شما یکسره خود به چنگال تیز نمائید بر دشمنان رستخیز ز دیوان به چنگال و گردان به تیر […]
عنوان ۴ از ۷« اولین...«۲۳۴۵۶ » ...آخر »