بایگانی برچسب ها: خسرو پرویز

نهروان

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : نهروان نام فعلی مکان جغرافیایی :  نهروان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: نهروان این شهر که در مسیر شاهراه بزرگ عراق به ایران و خراسان به فاصلۀ یک منزلی شمال شرق بغداد واقع بوده از زمان ساسانیان نامش وارد شاهنامه شده است. بیامد شهنشاه […]

کارستان

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : کارستان نام فعلی مکان جغرافیایی :  دیرالزور سوریه نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  کارسان شرح مکان جغرافیایی: گرچه در شاهنامه به شهرهای پیشه وری و گاه نظامی کارستان گفته شده اما در شرح فرار خسرو پرویز از پیش بهرام چوبین به روم آمده است که وی بعد […]

سه دوک

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : سه دوک نام فعلی مکان جغرافیایی :  نامعلوم نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: سه دوک در ضبط خالقی در یکی از ابیات پادشاهی خسروپرویز است سراپرده زد شاه بر دشت دوک              چنان لشکری گشن و راهی سه دوک

روس

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : روس نام فعلی مکان جغرافیایی :  کشور روسیه کنونی نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: روس در بعضی از تصحیحهای پیشین شاهنامه نام روس دو بار در متن آمده است که یکی از آنها نباید اصالت داشته باشد در پادشاهی بهرام گور شنگل هندی به […]

ترک

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : ترک و ترکستان نام فعلی مکان جغرافیایی :  نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  ا شرح مکان جغرافیایی: گرچه ترک یا زمین ترک به معنی موطن اقوام ترک نژاد است در شاهنامه گاه همۀ تورانیان ترک خوانده شده‌اند اما غرض از ترک تنها سرزمین ترکان است. این عنوان […]

باغ گلشن

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : باغ گلشن نام فعلی مکان جغرافیایی :  نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: از این باغ در شاهنامه تنها در بخش پادشاهی خسروپرویز یاد شده است. وقتی خسرو با گردیه خواهر بهرام چوبین صلح می کند بزمی شاهانه در این باغ ترتیب می دهند. پرستنده […]

ایوان خسرو

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : ایوان خسرو نام فعلی مکان جغرافیایی :  ایوان مدائن در کنار شهر بغداد نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  ایوان مدائن شرح مکان جغرافیایی: ایوان خسرو: بنای مشهور ساسانی در یکی از کاخهای مداین بوده که عموماً ایوان مداین و طاق کسری هم خوانده میشود و بعضی بنای […]

اندیوشهر

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : اندیوشهر نام فعلی مکان جغرافیایی :  نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  یادشهر  پادشهر شرح مکان جغرافیایی: انوشیروان پس از آن که شهر انطاکیۀ روم واقع در شام و چند دژ شهر دیگر روم را تصرف کرد و افراد جنگی و کارآمد آنها را به اسارت گرفت و […]

آلانان

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : آلانان نام فعلی مکان جغرافیایی :  منطقه وسیعی شامل آذربایجان شرقی و غربی ایران، کشور آذربایجان، ارمنستان و گرجستان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  الان، الانان ،الانی الان دز و الانی دز شرح مکان جغرافیایی: الانان آلانی در این نام که به شکلهای الان الانان ،الانی الان […]

آلان

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : آلان نام فعلی مکان جغرافیایی :  منطقه وسیعی شامل آذربایجان شرقی و غربی ایران، کشور آذربایجان، ارمنستان و گرجستان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  الانان ، اران، الران شرح مکان جغرافیایی: از الان که غرض همان الانان است در شاهنامه به تنهایی نام برده نمی شود. مگر […]

ارمینیه

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : آرمینیه نام فعلی مکان جغرافیایی :  ارمنستان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: آرمینیه غرض سکونتگاه ارمنیان است که تنها بخشی از آن حدود یک سومش اکنون کشور ارمنستان را تشکیل میدهد نام آرمینیه اولین بار در پادشاهی نوشین روان آمده است آنجا که گوید […]

آذربُرزین مهر

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : آذربُرزین مهر نام فعلی مکان جغرافیایی :  نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  آذر تیزبُرزین، آذر برزبرزین شرح مکان جغرافیایی: آذر برزبرزین آذربرزین مهر یکی از آتشکده های مهم ایران باستان و ویژۀ کشاورزان بوده است. در داستان لهراسپ آمده که او در ابتدای شاهی خود شارستان بلخ […]

اوریغ

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه: اوریغ نام فعلی مکان جغرافیایی: اورفه نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: وریغ، فریغ شرح مکان جغرافیایی: اوریغ یا وریع نام شهری مسیحی نشین در مرز روم با ایران بود که خسروپرویز هنگام گریز از پیش بهرام چوبین و رفتن به روم زمانی در آن شهر ماند، تا سپاه […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۶

همی‌بود خسرو بران مرغزار درخت بلند ازبرش سایه دار چو بگذشت نیمی ز روز دراز بنان آمد آن پادشا رانیاز به باغ اندرون بد یکی پایکار که نشناختی چهرهٔ شهریار پرستنده راگفت خورشید فش که شاخی گهر زین کمر بازکش بران شاخ برمهرهٔ زر پنج ز هرگونه مهره بسی برده رنج چنین گفت با باغبان […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۵

همان زاد فرخ بدرگاه بر همی‌بود و کس را ندادی گذر که آگه شدی زان سخن شهریار به درگاه بر بود چون پرده دار چو پژمرده شد چادر آفتاب همی‌ساخت هر مهتری جای خواب بفرمود تا پاسبانان شهر هر آنکس که از مهتری داشت بهر برفتند یکسر سوی بارگاه بدان جای شادی و آرام شاه […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۴

بدانست هم زاد فرخ که شاه ز لشکر همه زو شناسد گناه چو آمد برون آن بد اندیش شاه نیارست شد نیز در پیشگاه بدر بر همی‌بود تا هرکسی همی‌کرد زان آزمایش بسی همی‌ساخت همواره تا آن سپاه به پیچید یکسر ز فرمان شاه همی‌راند با هر کسی داستان شدند اندر آن کار همداستان که […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۳

بدان نامور تخت و جای مهی بزرگی و دیهیم شاهنشهی جهاندار هم داستانی نکرد از ایران و توران برآورد گرد چو آن دادگر شاه بیداد گشت ز بیدادی کهتران شادگشت بیامد فرخ زاد آزرمگان دژم روی با زیردستان ژکان ز هرکس همی خواسته بستدی همی این بران آن برین بر زدی به نفرین شد آن […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۲

کنون از بزرگی خسرو سخن بگویم کنم تازه روز کهن بران سان بزرگی کس اندر جهان ندارد بیاد از کهان و مهان هر آنکس که او دفتر شاه خواند ز گیتیش دامن بباید فشاند سزد گر بگویم یکی داستان که باشد خردمند هم داستان مبادا که گستاخ باشی به دهر که از پای زهرش فزونست […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۱

از ایوان خسرو کنون داستان بگویم که پیش آمد از راستان جهان بر کهان و مهان بگذرد خردمند مردم چرا غم خورد بسی مهتر و کهتر از من گذشت نخواهم من از خواب بیدار گشت هماناکه شد سال بر شست و شش نه نیکو بود مردم پیرکش چواین نامور نامه آید ببن زمن روی کشور […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۷۰

همی هر زمان شاه برتر گذشت چوشد سال شاهیش بر بیست و هشت کسی رانشد بر درش کار بد ز درگاه آگاه شد بار بد بدو گفت هر کس که شاه جهان گزیدست را مشگری در نهان اگر با تو او را برابر کند تو را بر سر سرکش افسر کند چو بشنید مرد آن […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۹

کنون داستان گوی در داستان ازان یک دل ویک زبان راستان ز تختی که خوانی ورا طاق دیس که بنهاد پرویز دراسپریس سرمایهٔ آن ز ضحاک بود که ناپارسا بود و ناپاک بود بگاهی که رفت آفریدون گرد وزان تا زیان نام مردی ببرد یکی مرد بد در دماوند کوه که شاهش جدا داشتی ازگروه […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۸

ازان پس فزون شد بزرگی شاه که خورشید شد آن کجا بود ماه همه روز با دخت قیصر بدی همو بر شبستانش مهتر بدی ز مریم همی‌بود شیرین بدرد همیشه ز رشکش دو رخساره زرد به فرجام شیرین ورا زهر داد شد آن نامور دخت قیصرنژاد ازان چاره آگه نبد هیچ‌کس که او داشت آن […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۷

چو آگاهی آمد ز خسرو به راه به نزد بزرگان و نزد سپاه که شیرین به مشکوی خسرو شدست کهن بود کار جهان نوشدست همه شهر زان کار غمگین شدند پر اندیشه و درد و نفرین شدند نرفتند نزدیک خسرو سه روز چهارم چوب فروخت گیتی فروز فرستاد خسرو مهان را بخواند بگاه گران مایگان […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۶

چنان بد که یک روز پرویز شاه همی آرزو کرد نخچیرگاه بیاراست برسان شاهنشهان که بوند ازو پیشتر در جهان چو بالای سیصد به زرین ستام ببردند با خسرو نیک نام هزار و صد و شست خسرو پرست پیاده همی‌رفت ژوپین بدست هزار و چهل چوب و شمشیر داشت که دیبای در بر زره زیر […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۵

کهن گشته این نامهٔ باستان ز گفتار و کردار آن راستان همی نوکنم گفته‌ها زین سخن ز گفتار بیدار مرد کهن بود بیست شش بار بیور هزار سخنهای شایسته و غمگسار نبیند کسی نامهٔ پارسی نوشته به ابیات صدبار سی اگر بازجویی درو بیت بد همانا که کم باشد از پانصد چنین شهریاری و بخشنده‌ای […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۴

چویک ماه شد نامه پاسخ نوشت سخنهای با مغز و فرخ نوشت سرنامه گفت آفرین مهان بران باد کو باد دارد جهان بد و نیک بیند ز یزدان پاک وزو دارد اندر جهان بیم و باک کند آفرین بر خداوند مهر کزین گونه بر پای دارد سپهر نخست آنک کردی ستایش مرا به نامه نمودی […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۳

به قیصر یکی نامه فرمود شاه که برنه سزاوار شاهی کلاه که مریم پسر زاد زیبا یکی که هرگز ندیدی چنو کودکی نشاید مگر دانش و تخت را وگر در هنر بخشش و بخت را چو من شادمانم تو شادان بزی که شاهی و گردنکشی را سزی چو آن نامه نزدیک قیصر رسید نگه کرد […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۲

چو بر پادشاهیش شد پنج‌سال به گیتی نبودش سراسر همال ششم سال زان دخت قیصر چو ماه یکی پورش آمد همانند شاه نبود آن زمان رسم بانگ نماز به گوش چنان پروریده بناز یکی نام گفتی مر او را پدر نهانی دگر آشکارا دگر نهانی به گفتی بگوش اندرون همی‌خواندی آشکارا برون بگوش اندرون خواند […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۱

ازان پس چو گسترده شد دست شاه سراسر جهان شد ورا نیک خواه همه تاجدارانش کهتر شدند همه کهتران زو توانگر شدند گزین کرد از ایران چل و هشت هزار جهاندیده گردان و جنگی سوار در گنجای کهن برگشاد که بنهاد پیروز و فرخ قباد جهان را ببخشید بر چار بهر یکایک همه نامزد کرد […]

پادشاهی خسرو پرویز – بخش ۶۰

چنین تا بیامد مه فوردین بیاراست گلبرگ روی زمین جهان از نم ابر پر ژاله شد همه کوه وهامون پراز لاله شد بزرگان به بازی به باغ آمدند همه میش و آهو به راغ آمدند چو خسرو گشاده در باغ دید همه چشمهٔ باغ پر ماغ دید بفرمود تا دردمیدند بوق بیاورد پس جامهای خلوق […]
عنوان ۱ از ۳۱۲۳ »