نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : سپنجاب

نام فعلی مکان جغرافیایی :  ولایت اسپیجاب اکنون جزء کشور قزاقستان است

نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  سپیجاب

شرح مکان جغرافیایی:

سپنجاب یا سپیجاب که ایرانیان آن را اسپیجاب و اعراب اسفیجاب هم خوانده اند، نام شهر و خرده ولایتی از آنِ ایرانیان و فارسی زبانان (سرت ها) در شرق سیردریا بوده است که آن را سرت دریا به قول شاهنامه گل زریون و به تلفظ عرب ها سیحون هم می خوانده اند. سپیجاب آخرین خرده ولایت ایرانی نشین در ساحل راست سیر دریا پس از فرغانه، ایلاک، چاچ و یکی از شهرهای آن، فاراب زادگاه ابونصر فارابی یا اترار بعدی بوده است چون در شمال ولایات فرغانه و چاچ و سپیچاب رشته کوهی و پس از آن ترکستان، سرزمین ترک ها، قرار داشته سپیجاب از جهتی ولایت و خطه ای مرزی میان ایرانیان و ترکان محسوب می شده، که البته در زمان سلطه افراسیاب و دیگر ترکان از جمله خلخ ها به رهبری ارجاسپ بر ماوراء النهر و توران در آن سوی رود جیحون سپیجاب هم جزء قلمرو آنها به شمار می آمده است. بدین سبب ایرانیان و ترکان مدعی سپیجاب بوده و بر سر آن کشمکش داشته اند و از این رو نامش در شاهنامه به عنوان چنین ولایتی در کنار سغد و چاچ و غیره چند بار آمده است. اولین بار در پادشاهی زوطهماسب می خوانیم:

یکی لشکری ساخت افراسیاب              ز دشت سپیجاب تا رود آب

مقصود از رود آب همان جیحون یا گل زریون است. پس از آن در داستان سیاوش و سفر او به توران نام سپیجاب را در کنار دیگر خرده ولایات و شهرهای ایرانی الاصل تحت تصرف تورانیان می بینیم

بر  شاه  ایران  فرستادشان                     بسی خلعت و نیکوی دادشان

    بخارا و سغد و سمرقند و چاچ                  سپنجاب (!) و آن کشور و تخت عاج

تهی کرد و شد با سپه سوی کنگ                  بهانه نجست و فریب و درنگ

در زمان لشکرکشی ایرانیان به توران برای خونخواهی سیاوش و رازاد نامی از سوی افراسیاب حاکم سپیجاب بوده است

نیز در همین داستان آمده است

سپیجاب و فغدز(؟) به گودرز داد           بسی پند و منشور آن مرز داد

که البته «فغدز» غلط و صحیح آن ظاهراً « سغدز» یا «سغد» است یک بار دیگر هم در داستان کاموس کشانی نام سپیجاب چنین آمده است

مؤلف ایرانی حدود العالم در توصیف ولایت سپیجاب نوشته است: «اسپیجاب ناحیتی است بر سرحد میان مسلمانان و ،کافران جایی بزرگ است و آبادان بر سرحد ترکستان و هر چیزی که از همۀ ترکستان خیزد آنجا افتد و اندروی شهرها و ناحیت ها و روستاهای بسیار است و از وی نمد خیزد و گوسپند و قصبه این ناحیت شهری است که اسبیجاب خوانند شهری بزرگ است و با نعمت بسیار و جای سلطان است و با خواسته بسیار است و معدن بازرگانان همۀ جهان است».

وی پس از آن شهرهای ناحیه سپیجاب را سانیکث، ندحکث، ستکند و پاراب پاریاب (فاریاب) خوانده است. مقدسی نیز در همان سده چهارم و زمان حکومت سامانیان بر ماوراء النهر و توران زمین نوشته است: «اسبیجاب در مرز این سرزمین ایران) و جامعه اسلامی قرار دارد و هوایش معتدل است. قصبه آن به همین نام است از شهرهایش خورسوغ… باراب، شاوغر، سوران، تُرار… طراز، بالوا، چگل، برسخان…. جموکت… سوس… میرکی… جموک… بلاسکون [بلاساغون؟…. با چند روستاست»

به نظر می رسد وی در قیاس با مؤلف حدود ،العالم ولایت اسپیجاب را وسیع تر و شامل حدود پنجاه شهر و روستای بزرگ دانسته چنان که چگل و طراز و بلاساغون را هم جزء اسپیجاب آورده است همو در معرفی شهراسبیجاب، قصبهولایت هم نوشته: «قصبه ای معتبر است، شهری آباد و حومه دارد. چند تیم و بازار کرباسیان و جامعی با چهار در دارد بر هر یک از درها رباطی هست….: رباط نخشبیان، رباط بخارائیان، رباط سمرقندیان، رباط قراتکین، که گور او نیز همان جاست با بازاری که وقف کرده است و درآمدش ماهی هفت هزار درم خرج نان و خورش برای بینوایان می شود. گویند یک هزار و هفتصد رباط در آنجا هست مرزی مهم و نبردگاه میان ایرانیان و ترکان است…».

غرض مقدسی از باراب همان پاراب فارسی و فاریاب زادگاه ابونصر فارابی عربی است شهر و ولایت مهم سپیجاب در حمله مغول ویران گردیده و پس از آن شهری به نام سیرام در محل شهر سپیجاب قدیم برپا شده که آن هم اکنون وجود ندارد. رودخانه ای به نام ارس از کوههای شمالی ولایت اسپیجاب به طرف سیر دریا یا گل زریون جریان داشته که شهر سپیجاب و در کنار آن سیرام، به فاصلۀ ۸ میلی چمکنت قرار داشته اند.

ولایت اسپیجاب اکنون جزء کشور قزاقستان و از زمره جنوبی ترین ولایات آن کشور با مرکزیت شهر چمکنت است.

 

قبلی «
بعدی »