اردشیر در بغداد بر تخت پادشاهی مینشیند. همانطور که گفته شد، اردشیر دختر اردوان را به همسری میگیرد. بهمن یکی از پسران اردوان که به هند گریخته همراه نامهای جامی از زهر برای خواهر خود میفرستد تا اردشیر را بدان مسموم سازد. دختر در جام نوشیدنی اردشیر زهر را میریزد در هنگام نوشیدن دست اردشیر لرزیده و جام بر زمین میریزد. اردشیر بدگمان میشود،فرمان میدهد مرغی بیاورند از آن میخورد و میمیرد. اردشیر به وزیر خود دستور میدهد دختر اردوان را بکشند.
دختر اردوان به وزیر خبر میدهد، که باردار است اما اردشیر همچنان اصرار به کشتن دختر اردوان دارد. وزیر، دختر اردوان را شبانه فراری داده و به اردشیر اعلام میکند، که او را کشته است. پسر اردشیر به دنیا میآید و نام او را شاپور مینهد. هفت سال میگذرد. روزی اردشیر از بیوارث بودن خود نزد وزیر درددل میکند. وزیر موقعیت را مناسب دیده و به او میگوید که پسر او زنده است. اردشیر تصمیم میگیرد. بازی گوی و میدان ترتیب دهد که پسر او در بین ۱۰۰ کودک دیگر بازی کند. آنکه بتواند جسارت کند گوی را از پیش پای شاه بردارد پسر او خواهد بود.
بازی شروع میشود و در حین بازی توپ در پیش پای اردشیر میافتد و از بین تمامی پسران شاپور است که جرأت میکند توپ را از پیش پای اردشیر بردارد. اردشیر او را فرزند خود میخواند. شخصی بنام کید در هند مشهور بود به طالع بینی اردشیر سفیری میفرستد تا طالع شاپور را جویا شود. کید میگوید اگر شاپور با دختر مهرک ازدواج کند طالع خوبی خواهد داشت. خبر به اردشیر رسیده خشمناک میگردد. دستور به قتل دخترمهرک میدهد دختر مهرک با خبر شده میگریزد. روزی شاپور در نخچیر به شکار رفته و وارد دشت بزرگی میشود.
کلبهای میبیند که درآن دختری زیباروی زندگی میکند شاپور شیفتهای او میگردد. این دختر زیبارو همان دخترمهرک است. شاپور با او ازدواج میکند و این خبر را از اردشیر پنهان میکنند. شاپور صاحبی پسری میشود که او را اورمزد نام مینهد. هفت سال میگذرد روزی اردشیر وارد همان نخپیرگاه میشود کودکان همراه اورمزد در حال بازی بودند که گوی به پیش اردشیر میرسد. اورمزد او را از پیش پای شاه بر میدارد. شاه از او نسبش را میپرسد و او بدون ترس خود را معرفی میکند. اردشیر شگفتزده میشود. و از اینکه شاپور صاحب پسر شده شادمان میشود. اردشیر همت به آبادانی کشور نهاده و همه را بر آن میدارد که فرزندان پسر خود را فنون رزم و سوار کاری بیاموزند. سپس اردشیر بزرگان کشور و مردمان خود را اندرز میگوید و در سن هفتاد و هشت سالگی پادشاهی را به شاپور میسپارد.
این بخش ابتدا توسط جناب آقای علی دهگانپور نگارش شد، سپس توسط سرکار خانم دکتر نگار پزشک مورد ویرایش و بازبینی قرار گرفت و در نهایت با بهرهگیری از هوش مصنوعی تغییراتی در آن اعمال گردید.
اشعار این بخش :
- پادشاهی اردشیر – بخش ۱
- پادشاهی اردشیر – بخش ۲
- پادشاهی اردشیر – بخش ۳
- پادشاهی اردشیر – بخش ۴
- پادشاهی اردشیر – بخش ۵
- پادشاهی اردشیر – بخش ۶
- پادشاهی اردشیر – بخش ۷
- پادشاهی اردشیر – بخش ۸
- پادشاهی اردشیر – بخش ۹
- پادشاهی اردشیر – بخش ۱۰
- پادشاهی اردشیر – بخش ۱۱
- پادشاهی اردشیر – بخش ۱۲
- پادشاهی اردشیر – بخش ۱۳
- پادشاهی اردشیر – بخش ۱۴
دانلود متن شاهنامه بخش پادشاهی اردشیر :
دانلود
دانلود تمامی فایل های صوتی این بخش در قالب یک فایل فشرده :
دانلود
شاهنامه صوتی این بخش :