بخش داستان هفتخوان اسفندیار – شاهنامه فردوسی

اسفندیار پس از شکست سپاه ارجاسب تورانی گرکسار را که سرکرده سپاهیان توران بود را به اسارت می گیرد.اسفندیار گرکسار اسیر را همراه خود برداشته به طرف دژ رویین محل ارجاسپ می رود. نقطه ضعف گرکسار این است که در صورت نوشیدن سه وعده شراب از خود بیخود شده و هرچه اسرار دارد بر ملا می سازد.

بر این اساس اسفندیار گرگسار را مست کرده و به او در صورت نشان دادن راه نوید پادشاهی می دهد. گرگسار به او می گوید سه راه در پیش است. راه اول سه ماه زمان می برد. راه دوم دو ماه و راه اول که از همه خطرناکتر است، یک هفته زمان می برد.که راهی است که در آن شیر و گرگ و اژدها و زن جادو در آن قرار دارد.

اسفندیار راه اول را بر می گزیند و با سپاهیان خود و پشوتن که برادر او بوده و فردی خردمند و خدای جوی است، راهی می شود. خوان اول دو گرگ هستند به هیبت و زورمند پیلان مست. اسفندیار به مقابله بر می خیزد ابتدا آنها را تیر باران کرده و سپس تا شمشیر خود آنها را می کشد. پس از آن در آب شستشو کرده و به نیایش خداوند می پردازد.

در خوان های دوم تا پنجم اسفندیار به ترتیب شیران، اژدها، زن جادو و سیمرغ را شکست میدهد و هر بار پس از پیروزی در آب شستشو کرده به نیایش پروردگار بر می خیزد. پیش از خوان ششم همانند خوان های قبلی اسفندیار گرکسار را مست کرده و از او می خواهد راه را نشان دهد. گرگسار به او خبر از سرمای شدید داده و بعد از آن کویری سخت و بی آب سپاهیان اسفندیار وحشت زده شده و قصد برگشت دارند. اسفندیار آنها را به مبارزه و ادامه راه بر می انگیزد. در خوان ششم لشگر اسفندیار با سرمای شدید روبرو می شوند که طی چهار روز از این سرما نیز می گذرند.

اما در ادامه به کویری بر نخورده و در خوان هفتم با رودخانه ای بزرگ مواجه می شوند اسفندیار می فهمد که گرگسار با این راهنمایی غلط قصد هلاک او داشته، گرگسار را می کشد و با لشگر خود از رودخانه عبور کرده به منطقه رویین دژ می رسد. رویین دژ،دژی است که بلندای ان سه فرسنگ و طول آن چهل فرسنگ می باشد. دژی که چهار اسب کنار هم در روی آن می توانستند، عبور کنند. دژی که راه نفوذ درآن نبود. یک درب آن سمت ایران و درب دیگر سمت چین بود به آن اندازه از خوردنی ها در آن ذخیره بود که اگر ده سال هم درب دژ باز نمی شد، خوردنی در آن کم نبود. افراسیاب  نزد دو نگهبان ترک همراه با سگ هایشان که درکنار دژ نگهبانی میدادند، می رود. و از آنها اخبار دژ را می گیرد. افراسیاب با پشوتن به مشورت پرداخته به او می گوید این دژ را جز با نیرنگ نتوان گرفت.

من درهیات بازرگان وارد قلعه می شوم و تو در بیرون سپاه را آماده بدار. هرگاه از درون قلعه شعله آتش دیدی لشگر را بران و لباس من را بتن کرده و گرز مرا بردار تا همگی پندارند که اسفندیار تو هستی. سپس دستور داد یکصد شتر آماده کنند. ده شتر دینار، پنج شتر دیبای چین پنج شتر دیگر از گوهران و جواهرات و هشتاد تای دیگر را صندوق بسته و یکصدو شصت مرد جنگجوی را در داخل آنها قرار میدهد.بیست نفر از جنگجویان را هم همراه کاروان در هیات بازرگانان با خود به قلعه می برد. در درب قلعه از او می پرسند که بار او چیست او هدایایی بزرگی به نزد ارجاسپ برده خود را بازرگانی دو رگه از توران و ایران معرفی می کند، که بین دو سرزمین تجارت می کند.

ارجاسپ را هدایا خوش آمده اجازه می دهد در داخل دژ در کنار کاخ اصلی در کلبه ای بازار خود را برپا سازد. روز بعد خواهران اسفندیار درحالی که مشک آب بر سر می برند به نزد او آمده از ایران و پدر می پرسند. اسفندیار، اول بر آنها بانگ زده آنها را از خود می راند. آنها صدای او را شناخته و راز را در دل نگه می دارند. دگر روز اسفندیار با هدایای فراوان نزد ارجاسپ رفته به او می گوید در مسیر آمدن در طوفان شدیدی گرفتار شده بود و نذر کرده در صورت نجات مهمانی برپا ساخته و درویش و غنی را پذیرایی کند.

ارجاسپ را خوش آمده همه بزرگان را به این مهمانی دعوت می کند و اسفندیار به بهانه کمی جا ارجاسپ را راضی می سازد که در ایوان کاخ مهمانی باشد و با توجه به مهر ماه بودن اجازه دهد آتش افروزند. شب هنگام در مهمانی تمامی لشگریان و کشوریان حاضر شده و همگی مست کامل به منزل می روند و اسفندیار نیز آتشی بزرگ بر می افروزد پشوتن با دیدن آتش در هیبت اسفندیار به قلعه حمله ور می شود. با شنیدن این سخن همگی لشگریان که بسیار هم مست بودند برای دفاع به درب اصلی قلعه رفته کاخ خالی می شود.

گشتاسب به کاخ رفته و ارجاسپ را هلاک می سازد و سپس سر بریده آن را از ایوان کاخ به نمایش می گذارد. سپاه ارجاسپ از هم می پاشد. کهرم پسر ارجاسپ برای انتقام به نبرد اسفندیار برخاسته او هم کشته می شود. اسفندیار تمامی قلعه را ویران ساخته و تمامی اموال و خواسته ها را بار کرده به طرف ایران راهی می شود.

نوشتار این بخش توسط جناب آقای علی دهگانپور به رشته تحریر در آمده است . 

اشعار این بخش :

دانلود متن شاهنامه بخش داستان هفتخوان اسفندیار : 

دانلود

دانلود تمامی فایل های صوتی این بخش در قالب یک فایل فشرده : 

دانلود

شاهنامه صوتی این بخش : 

قبلی «
بعدی »