اسفندیار پس از شکست سپاه ارجاسب تورانی گرگسار را که سرکرده سپاهیان توران بود را به اسارت میگیرد.اسفندیار گرگسار اسیر را همراه خود برداشته به طرف دژ رویین محل ارجاسپ میرود. نقطه ضعف گرگسار این است که در صورت نوشیدن سه وعده شراب از خود بیخود شده و هرچه اسرار دارد بر ملا میسازد.
بر این اساس اسفندیار گرگسار را مست کرده و به او در صورت نشان دادن راه نوید پادشاهی میدهد. گرگسار به او میگوید سه راه در پیش است. راه اول سه ماه زمان میبرد. راه دوم دو ماه و راه اول که از همه خطرناکتر است، یک هفته زمان میبرد.که راهی است که در آن شیر و گرگ و اژدها و زن جادو در آن قرار دارد.
اسفندیار راه اول را بر میگزیند و با سپاهیان خود و پشوتن که برادر او بوده و فردی خردمند و خدایجوی است، راهی میشود. خوان اول دو گرگ هستند به هیبت و زورمند پیلان مست. اسفندیار به مقابله بر میخیزد ابتدا آنها را تیر باران کرده و سپس بتا شمشیر خود آنها را میکشد. پس از آن در آب شستشو کرده و به نیایش خداوند میپردازد.
در خوانهای دوم تا پنجم اسفندیار به ترتیب شیران، اژدها، زن جادو و سیمرغ را شکست میدهد و هر بار پس از پیروزی در آب شستشو کرده به نیایش پروردگار بر میخیزد. پیش از خوان ششم همانند خوانهای قبلی اسفندیار گرگسار را مست کرده و از او میخواهد راه را نشان دهد. گرگسار به او خبر از سرمای شدید داده و بعد از آن از کویری سخت و بیآب. سپاهیان اسفندیار وحشتزده شده و قصد برگشت دارند. اسفندیار آنها را به مبارزه و ادامه راه بر میانگیزد. در خوان ششم لشگر اسفندیار با سرمای شدید روبرو میشوند که طی چهار روز از این سرما نیز میگذرند.
اما در ادامه به کویری بر نخورده و در خوان هفتم با رودخانهای بزرگ مواجه میشوند اسفندیار میفهمد که گرگسار با این راهنمایی غلط قصد هلاک او داشته، گرگسار را میکشد و با لشگر خود از رودخانه عبور کرده به منطقه رویین دژ میرسد. رویین دژ، دژی است که بلندای ان سه فرسنگ و طول آن چهل فرسنگ میباشد. دژی که چهار اسب کنار هم در روی آن میتوانستند، عبور کنند. دژی که راه نفوذ درآن نبود. یک درب آن سمت ایران و درب دیگر سمت چین بود به آن اندازه از خوردنیها در آن ذخیره بود که اگر ده سال هم درب دژ باز نمیشد، خوردنی در آن کم نبود. افراسیاب نزد دو نگهبان ترک همراه با سگهایشان که درکنار دژ نگهبانی میدادند، میرود. و از آنها اخبار دژ را میگیرد. افراسیاب با پشوتن به مشورت پرداخته به او میگوید این دژ را جز با نیرنگ نتوان گرفت.
من درهیات بازرگان وارد قلعه میشوم و تو در بیرون سپاه را آماده بدار. هرگاه از درون قلعه شعله آتش دیدی لشگر را بران و لباس من را بتن کرده و گرز مرا بردار تا همگی پندارند که اسفندیار تو هستی. سپس دستور داد یکصد شتر آماده کنند. ده شتر دینار، پنج شتر دیبای چین پنج شتر دیگر از گوهران و جواهرات و هشتاد تای دیگر را صندوق بسته و یکصدو شصت مرد جنگجوی را در داخل آنها قرار میدهد.بیست نفر از جنگجویان را هم همراه کاروان در هیات بازرگانان با خود به قلعه میبرد. در درب قلعه از او میپرسند که بار او چیست او هدایایی بزرگی به نزد ارجاسپ برده خود را بازرگانی دو رگه از توران و ایران معرفی میکند، که بین دو سرزمین تجارت میکند.
ارجاسپ را هدایا خوش آمده اجازه میدهد در داخل دژ در کنار کاخ اصلی در کلبهای بازار خود را برپا سازد. روز بعد خواهران اسفندیار درحالی که مشک آب بر سر میبرند به نزد او آمده از ایران و پدر میپرسند. اسفندیار، اول بر آنها بانگ زده آنها را از خود میراند. آنها صدای او را شناخته و راز را در دل نگه میدارند. دگر روز اسفندیار با هدایای فراوان نزد ارجاسپ رفته به او میگوید در مسیر آمدن در طوفان شدیدی گرفتار شده بود و نذر کرده در صورت نجات مهمانی برپا ساخته و درویش و غنی را پذیرایی کند.
ارجاسپ را خوش آمده همه بزرگان را بهاین مهمانی دعوت میکند و اسفندیار به بهانه کمی جا ارجاسپ را راضی میسازد که در ایوان کاخ مهمانی باشد و با توجه به مهر ماه بودن اجازه دهد آتش افروزند. شب هنگام در مهمانی تمامیلشگریان و کشوریان حاضر شده و همگی مست کامل به منزل میروند و اسفندیار نیز آتشی بزرگ بر میافروزد پشوتن با دیدن آتش در هیبت اسفندیار به قلعه حمله ور میشود. با شنیدن این سخن همگی لشگریان که بسیار هم مست بودند برای دفاع به درب اصلی قلعه رفته کاخ خالی میشود.
اسفندیاربه کاخ رفته و ارجاسپ را هلاک میسازد و سپس سر بریده آن را از ایوان کاخ به نمایش میگذارد. سپاه ارجاسپ از هم میپاشد. کهرم پسر ارجاسپ برای انتقام به نبرد اسفندیار برخاسته او هم کشته میشود. اسفندیار تمامیقلعه را ویران ساخته و تمامیاموال و خواستهها را بار کرده به طرف ایران راهی میشود.
این بخش ابتدا توسط جناب آقای علی دهگانپور نگارش شد، سپس توسط سرکار خانم دکتر نگار پزشک مورد ویرایش و بازبینی قرار گرفت و در نهایت با بهرهگیری از هوش مصنوعی تغییراتی در آن اعمال گردید.
اشعار این بخش :
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۲
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۳
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۴
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۵
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۶
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۷
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۸
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۹
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱۰
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱۱
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱۲
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱۳
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱۴
- داستان هفت خوان اسفندیار – بخش ۱۵
دانلود متن شاهنامه بخش داستان هفتخوان اسفندیار :
دانلود
دانلود تمامی فایل های صوتی این بخش در قالب یک فایل فشرده :
دانلود
شاهنامه صوتی این بخش :