بایگانی برچسب ها: اسکندر

یونان

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : یونان نام فعلی مکان جغرافیایی :  یونان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: نام یونان در متن شاهنامه نیامده است اما بعضی از نسخه ها در داستان اسکندر و درگذشت وی سرنویسی دارند با این عنوان نوحهٔ حکمای روم و یونان بر اسکندر  

مکه

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : مکه نام فعلی مکان جغرافیایی :  مکه کنونی نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: مکه از این شهر مهم جهان اسلام و قبله مسلمین اولین بار در داستان گشتاسپ با ارجاسپ بدین سبب نام برده شده که دقیقی معبد نوبهار بلخ را به مکه تشبیه […]

مصر

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : مصر نام فعلی مکان جغرافیایی :  کشور مصر کنونی نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: مصر در شاهنامه از این کشور نامی آفریقا از داستان هاماوران تا پادشاهی خسروپرویز در ۱۴ بیت یاد شده است ۵ بیت در هاماوران در ۲ بیت دارا در ۶ […]

ظلمات

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : ظلمات نام فعلی مکان جغرافیایی : نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: در داستان اسکندر هنگامی که اسکندر بدنبال آب حیات بوده، آمده است

شهر زور

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : شهر زور نام فعلی مکان جغرافیایی :  نامعلوم نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: در داستان اسکندر آمده است که چون او درگذشت همسرش ،روشنک دختر دارا بر تابوت و جنازه شوهر چنین مویه میکرد              جهاندار دارای دارا کجاست […]

شهر برهمن

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : شهر برهمن نام فعلی مکان جغرافیایی :  نامعلوم نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: شهر برهمن در داستان اسکندر ذیل «گفتار اندر رفتن سکندر به شهر برهمنان آمده است وزان جایگه لشکر اندر کشید      دمان تا به شهر برهمن رسید اگر از جنبه های […]

سند

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : سند نام فعلی مکان جغرافیایی :  بخشی از کشور پاکستان در جوار رودخانه سند نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: سند این ولایت نامی که اینک قسمت عمده کشور پاکستان را در نیمۀ جنوبی آن تشکیل داده در گذشته های دور خود شبه کشوری مستقل […]

دریای مصر

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : دریای مصر نام فعلی مکان جغرافیایی :  دریای سرخ نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: از این دریا در بیتی از داستان اسکندر این گونه نام برده شده است حرم تا یمن پاک در دست اوست          به دریای مصر اندرون شست اوست به نظر می […]

خره اردشیر

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : خره اردشیر نام فعلی مکان جغرافیایی : شهر فیروزآباد نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: خره اردشیر نام یکی از شش شهرستان یا شارستانی بوده که اردشیر ساسانی ساخته و در زمان عضدالدوله دیلمی مرکز آن به شهر گور و سپس به فیروزآباد تغییر نام […]

خرم

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : خرم (مرغزار) نام فعلی مکان جغرافیایی : نامعلوم نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: خرم (مرغزار) بنا بر شاهنامه وقتی اسکندر در بابل درگذشت بر سر محل دفن او میان رومیان و ایرانیان اختلاف افتاد در این میان مردی پارسی گفت: «من مرغزاری به نام […]

حرم

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : حرم نام فعلی مکان جغرافیایی :  بیت الحرام نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: حرم غرض خانه خدا و بیت الحرام است که در دو سه بیت از داستان اسکندر ذیل گفتار اندر رفتن اسکندر به خانه کعبه از آن نام برده شده است: سکندر […]

حجاز

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : حجاز نام فعلی مکان جغرافیایی :  همان حجاز در عربستان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: حجاز در داستان اسکندر ذیل رفتن اسکندر به خانه کعبه یک بار از حجاز چنین یاد می شود ز بیداد بستد حجاز و یمن                  به رای و به مردان […]

حبش

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : حبش نام فعلی مکان جغرافیایی :  نا معلوم نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: حبش از این سرزمین دو بار ذیل گفتار اندر رزم اسکندر با حبش در داستان اسکندر به صورت زمین حبش و مردم حبش که به جای سنان با استخوان می جنگیده […]

جده

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : جدِّه نام فعلی مکان جغرافیایی :  پایتخت کشور عربستان نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: جده از این شهر مشهور و پایتخت کنونی کشور عربستان است نام این شهر دو بار در داستان اسکندر برده میشود به این شرح که اسکندر از حرم کعبه به […]

بیت الحرام

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : بیت الحرام نام فعلی مکان جغرافیایی :  کعبه نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: بیت الحرام غرض خانه کعبه است. در داستان اسکندر ابتدا آن را حرم و خان براهیم خوانده و بعد گفته همان بیت الحرام است سکندر بیامد به سوی حرم                  گروهی […]

اندلس

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : اندُلوس نام فعلی مکان جغرافیایی :  شهری باستانی در کنار قاهره به نام فسطاط نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: از اندلس تنها در پادشاهی اسکندر چنین یاد شده است چون اسکندر به مصر رفت زنی به نام قیدافه شهریار اندلس بود او تصویرگری را […]

اسکندری

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : اسکندری نام فعلی مکان جغرافیایی :  شهر اسکندریه در مصر نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: اسکندری غرض شهر اسکندریه مصر است که اسکندر آن را ساخته بود و در آن مدفون شد.  این شهر که اکنون اسکندریه خوانده میشود از شهرهای آبادان و مهم […]

آذرآبادگان

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : آذرآبادگان نام فعلی مکان جغرافیایی :  منطقه آذربایجان امروزی نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: آذرآبادگان: همان آذربایجان در شمال غربی ایران است. که اکنون شامل شامل سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی با مرکزیت شهر تبریز و آذربایجان غربی با مرکزیت شهر ارومیه (ارمینیه) در […]

آب حیوان

آب حیوان نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : آب حیوان نام فعلی مکان جغرافیایی :  محلی افسانه ای است نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: آب حیوان: همان «آب حیات» یا چشمۀ حیوان است که اسکندر در سرزمین ظلمات به سراغ آن رفت اما موفق به یافتنش نشد. وزان جای تاریک […]

هروم

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : هروم نام فعلی مکان جغرافیایی :  شهری افسانه ای در منطقه قفقاز نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: هروم: نام شهری افسانه ای بوده است که همه باشندگان آن زنان باکره و شوی ناکرده بوده اند. نام و توصیف این شهر در داستان اسکندر آمده […]

عموریه

عموریه: این نام که معرب Amorium یونانی است از شهرهای مهم روم شرقی بوده که در قلب کشور ترکیه کنونی بر سر شاهراه شمال غرب به جنوب شرق آن کشور (بین قسطنطنیه در کنار دریای سیاه تا طرسوس در کنار دریای مدیترانه) قرار داشته است. بدین سبب، در عهد باستان و نیز دوره اسلامی چند […]

شهر زور

نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : شهر زور نام فعلی مکان جغرافیایی:  شهری در کردستان عراق در منطقه سلیمانیه نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: شرح مکان جغرافیایی: شهر زور: این نام تنها در داستان اسکندر آمده است. که چون دارای درگذشت همسر روشنک، دختر دارای بر تابوت و جنازۀ شوهر چنین مویه کرد: […]

بررسی روایت داستان اسکندر و دارا در دو گزارش ابن مقفّع و فردوسی

عنوان: بررسی روایت داستان اسکندر و دارا در دو گزارش ابن مقفّع و فردوسی نویسندگان: دکتر سیّد حسین فاطمی / دکتر محمّد جعفی یاحقّی / دکتر مه‌دخت پور خالقی چترودی / رقیّه شیبانی‌فر سابقه شغلی یا تحصیلی نویسندگان: دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد / استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد […]

زنان شهر هروم و حماسۀ ملّی ایران

عنوان: زنان شهر هروم و حماسۀ ملّی ایران نویسندگان: دکتر نصرالله امامی / نوشین مالگرد سابقه شغلی یا تحصیلی نویسندگان: استاد دانشگاه شهید چمران / دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی تاریخ نگارش: بهار ۱۳۹۰ هجری شمسی منبع: مجلۀ مطالعات ایرانی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید چمران، سال یازدهم، شمارۀ بیست و دوم، پائیز […]

شخصیت های شاهنامه – اسکندر

ز اسکندر فیلقوس بزرگ – جهانگیر و با کینه‌جویان سترگ نام : اسکندر محل تولد اسکندر : مقدونیه محل مرگ اسکندر : بابل دوره شاهنامه ای پیشین : پهلوانی دوره شاهنامه ای جدید : اسکندر ملیت : یونانی وابستگان : پدر اسکندر : فیلقوس در شاهنامه داراب مادر اسکندر : ناهید همسران اسکندر : روشنگ توضیحات شخصیت […]

پادشاهی اسکندر – بخش ۴۷

الا ای برآورده چرخ بلند چه داریی به پیری مرا مستمند چو بودم جوان در برم داشتی به پیری چرا خوار بگذاشتی همی زرد گردد گل کامگار همی پرنیان گردد از رنج خار دو تا گشت آن سرو نازان به باغ همان تیره گشت آن گرامی چراغ پر از برف شد کوهسار سیاه همی لشکر […]

پادشاهی اسکندر – بخش ۴۶

ازان پس بیامد دوان مادرش فراوان بمالید رخ بر برش همی گفت کای نامور پادشا جهاندار و نیک‌اختر و پارسا به نزدیکی اندر تو دوری ز من هم از دوده و لشکر و انجمن روانم روان ترا بنده باد دل هرک زین شاد شد کنده باد ازان پس بشد روشنک پر ز درد چنین گفت […]

پادشاهی اسکندر – بخش ۴۵

چو آمد سکندر به اسکندری جهان را دگرگونه شد داوری به هامون نهادند صندوق اوی زمین شد سراسر پر از گفت‌وگوی به اسکندری کودک و مرد و زن به تابوت او بر شدند انجمن اگر برگرفتی ز مردم شمار مهندس فزون آمدی صد هزار حکیم ارسطالیس پیش اندرون جهانی برو دیدگان پر ز خون برآن […]

پادشاهی اسکندر – بخش ۴۴

چو آگاه شد لشکر از درد شاه جهان گشت بر نامداران سپاه به تخت بزرگی نهادند روی جهان شد سراسر پر از گفت‌وگوی سکندر چو از لشکر آگاه شد بدانست کش روز کوتاه شد بفرمود تا تخت بیرون برند از ایوان شاهی به هامون برند ز بیماری او غمی شد سپاه که بی‌رنگ دیدند رخسار […]

پادشاهی اسکندر – بخش ۴۳

به بابل هم‌ان روز شد دردمند بدانست کامد به تنگی گزند دبیر جهاندیده را پیش خواند هرانچش به دل بود با او براند به مادر یکی نامه فرمود و گفت که آگاهی مرگ نتوان نهفت ز گیتی مرا بهره این بد که بود زمان چون نکاهد نشاید فزود تو از مرگ من هیچ غمگین مشو […]
عنوان ۱ از ۳۱۲۳ »