دسته: منظومه های حماسی

سام نامه – بخش صد و چهل و یکم – احوال سام از دیو ره‌دار و عجایبها از مرغ دیدن

نگه کرد سام اندر آن برز کوه زمین را همی دید ازو در ستوه یکی دیو جنگی سه سر بر سرش یکی طوق زرین به گردن درش مه موی اندام چون گوسفند رسیده سرش تا به چرخ بلند چهارش بدی دست آن تیره روی به هر دستی یک حربه جنگجوی ز شمشیر و خنجر ز […]

سام نامه – بخش صد و چهلم – نشاندن سام، قمرتاش را به جای قهرمان و رفتن به مغرب

چو یک هفته قانون شاهی ببست به هشتم سپهبد به مسند نشست قمرتاش فرخنده را پیش خواند بر آن تخت زرین ورا برنشاند به سر بر نهادش کلاه مهی نشاندش به آئین شاهنشهی بدو گفت کاین مرز سقلاب و روم تو را داده‌ام شاهی مرز و بوم نگه دار آئین و انصاف و داد به […]

سام نامه – بخش صد و سی و نهم – مکر کردن قهرمان به سام و آمدن فرهنگ، آگاه کردن سام را

دگر قهرمان چاره نو گزید قلم بر سر حرف دولت کشید به ایوان سرویش یکی چاه کرد ز شیطان دل خویش گمراه کرد بپوشید رویش به خاشاک و خاک که از سام نیرم برآرد هلاک بیفکند مسند برآراست بزم در آن دوستی چاره سازید رزم چنین گفت با سام یل قهرمان که ای گرد روشن […]

سام نامه – بخش صد و سی و هشتم – رسیدن نامه تسلیم شاه به نزد قهرمان

درین گفتگو بود آن بدنژاد که دیوی درآمد به مانند باد ثنا گفت در پیش سقلاب شاه یکی نامه بنهاد در پیشگاه درآمد دلیری سرش باز کرد سراسر فرو خواندن آغاز کرد نوشته سر نامه نام سلیم که دیو و پری بود ازو پر ز بیم سر پادشاهان دیو و پری بههر جا رسیده ازو […]

سام نامه – بخش صد و سی و هفتم – جادوئی کردن عاق و سام را در طلسم انداختن

بدو گفت کای پهلوان گزین شگفتی دلیر است با فر و کین همان به که او را به جادو علاج کنم سر نگیرد ز شداد باج همه مرز ما را به هم برزند که شداد ازو دست بر سر زند نه شداد ماند کنون نه شدید شگفتی بلائی شد ایدر پدید بگفت و در چاره […]

سام نامه – بخش صد و سی و شش – چگونگی احوال سام با عاق جادو

پس آنگه جهان‌پهلو کامکار نشست از بر مسند زرنگار جهان آفرین را ستایش نمود شه روم را هم به نیکی ستود شهش گفت کای گرد با گیر و دار نباشد به گیتی چو تو یک سوار مرا گو که سام نریمان توئی پناه بزرگان ایران توئی چه جوئی ازین مرز سقلاب روم چرا آمدی اندرین […]

سام نامه – بخش صد و سی و پنجم – مکر نمودن فرخار بر دیوانه شاپور

ز دانش به جا نیست نه عقل و را چو دیوانگان اندر آید ز جا چه خوش بودی ار گم شدی قهرمان و یا مرگ آوردی او را زمان رها گشتی از ظلم سقلاب روم تن آزاد گشتند این مرز و بوم همه نامدارانش آشفته‌اند ز بسیاری رنج او تفته‌اند کیانند اینها کجا می‌روند درین […]

سام نامه – بخش صد و سی و چهارم – رفتن سام به سمت سقلاب روم

به یک دست کوه و به یک دست آب همه جای نخجیر و بزم و شباب بدان دشت یک دم فرود آمدند به آرامگه تار و پود آمدند سپهبد بخوابید بر روی دشت چرانید شاپور اسبان به دشت بخوردند اسبان علف زار را چو دهقان چنان دید آن کار را بیامد به نزدیک شاپور گرد […]

سام نامه – بخش صد و سی و سوم – کشتی گرفتن سام با شاپور

به پیش منوچهر بندی کمر ببیند به من اینچنین زور و فر که چون تو دلیری در آوردگاه گرفتم به فر جهاندار شاه اگر تو به من چیر گشتی به جنگ سرم را جدا کن به نیروی چنگ که آید به دستت همه کام و نام که فیرزو گشتی بر فرخنده سام پذیرفت شاپور ازو […]

سام نامه – بخش صد و سی و دوم – کشتی گرفتن سام با دیوانه شاه‌پور و چگونگی آن

به شاپور گفت آن زمان پهلوان که ای مرد آشفته باتوان به شمشیر با تو نیاریم جنگ مبادا که کشته شوی بی‌درنگ به کشتی بکوشیم با یکدگر ببینیم تا کیست فیروزگر به نیرو گرت کوفتم بر زمین نبرم سرت گرچه هستی به کین ولیکن به پیمان زبان کن گرو که کوتاه سازی همه شور و […]

سام نامه – بخش صد و سی و یکم – رسیدن سام و قلواد و قمرتاش و جنگ کردن با دیوانه شاه‌پور

به یاد پری‌دخت فرخنده سام زمانی بخوابید بیدار سام به بالین او شیر قلواد بود ز دیدار او کو بسی شاد بود ز ناگه خروشی برآمد چو ابر تو گفتی که بگذشت آنجا هژبر بلرزید آن دشت از آواز او فلک کر شد از نعره ساز او ز جا جست قلواد بیدار دل بر آن […]

سام نامه – بخش صد و سی ام – دیدن قلواد و قمرتاش، ساربان را و احوال سام پرسیدن

بدو گفت کای مرد صحرانشین دلیر و خردمند این سرزمین در اینجا ندیدی یکی نوجوان برهنه سراپا و جانش نوان درخشنده روئی و فرخ فری دلیری گوی شیر کی منظری که رنجیده از ما و پنهان شده درین مرغزاران شتابان شده اگر داری از وی نشانی بگوی که از بهر اوئیم در پویه پوی بدو […]

سام نامه – بخش صد و بیست و نهم – رفتن قمرتاش و قلواد به طلب سام نریمان

دگر ره قمرتاش و قلواد شیر براندند اسب آن دو مرد دلیر نجستند روز و شب آرام و خواب به هر راه و بیره گرفته شتاب خبر جوی گشتند هر جا بسی نیامد ازو آگهی از کسی به هر دشت و هامون همی تاختند علم بر سر کوهی افراختند چنین تا برآمد بدین سان دو […]

سام نامه – بخش صد و بیست و هشتم – رها شدن نهنکال دیو از بند و چگونگی آن

بتندید آن دیو تیره روان ازو قلوش گرد شد ناتوان بتابید رو باز آن ارجمند سرانجام دستش رها شد ز بند دلیری کجا نام فرهاد بود به چستی به ماننده باد بود ز شیران جنگی خاور بدی به میدان کینه دلاور بدی ز جا جست و برداشت شمشیر تیز بدان تا برآرد برو رستخیز بغرید […]

سام نامه – بخش صد و بیست و هفتم – آگاه شدن فغفور از گم شدن پری‌دخت

دم شیر جاروب راهش شده ستون فلک تیر آهش شده همی گرد بر گرد او ببر و شیر ز آهو پلنگان نخجیرگیر ابر گرد او حلقه بسته همه شبان گشته درندگان چون رمه شده چشم گردون نمکدان او دم شیر گشته مگس ران او به سر برش و مرغان همه سایه‌دار همان پیش او هر […]

سام نامه – بخش صد و بیست و ششم – دیدن پری‌دخت، ابرها و ترسیدن و زاری کردن و سخن گفتن ابرها با او و بند کردن رضوان را

به صورت چو آدم به تن نره دیو که از بیم او دیو بد در غریو به پیکر به مانند? ژنده پیل همه پیکرش تیره مانند نیل دو دندان پیشش بسان گراز ازو سنگ و سندان بد اندر گداز پری‌دخت چو دید بر اهریمن شگفتی فرو ماند و لرزان بدن ز کردار گردون پر مکر […]

سام نامه – بخش صد و بیست و پنجم – بیرون بردن رضوان، پری‌دخت را از سردابه و گرفتار شدن هر دو به دست ابرها

از آن سو پری‌دخت سیمین عذار گرفتار هجران در آن چاهسار دلش پیش سام و غمش پیش دل ز خون جگر پای مانده به گل حکایت همی کرد از بخت خویش ز تنهائی و هجر دل گشته ریش مرا کاش خوبی نداده خدا دگر داد یارم نکردی جدا بدین سان گرفتار با ساز و سوز […]

سام نامه – بخش صد و بیست و چهارم – عاشق شدن قمرتاش بر پری‌نوش خاقان چین

چنین تا بدین کار آمد سه ماه که بودی همه چین پر از دود آه پری‌نوش از شاه آگاه بود گذارش همه بر سر چاه بود به هر صبح آمد نهانی ز راه سخن گفت با ماه در زیر چاه وز آنجا دگر سوی ایوان شدی چو سرو خرامان به بستان شدی ز ناگه یکی […]

سام نامه – بخش صد و بیست و سوم – خبردار شدن سام از مرگ پریدخت

سوار ختائی درآمد چو باد که ساما بقای تو جاوید باد که امشب پری‌دخت حوری سرشت به پرواز شد تا به باغ بهشت همه خلق ازین غصه خون می‌خورند ندانم که این غصه چون می‌خورند برآمد ز سام نریمان خروش دلش در بر از غم بیامد به جوش چو خور بر زمین زد کیانی کلاه […]

سام نامه – بخش صد و بیست و دوم – نهان کردن پری‌دخت را به حکم فغفور در سردابه و آوازه مرگ او

نهان کردش از چشم ماهی چو ماه مهش رفت در زیر ابر سیاه فروشد به زیر زمین ماه‌چهر درخشنده گردید در زیر مهر چو سایه روان رو بدیوار کرد هم‌آواز خود ناله زار کرد به سردابه در زندگی کرد جای به تنگ آمد از دل در آن تنگنای پری شد به ملک سلیمان چو مور […]

سام نامه – بخش صد و بیست و یکم – رسیدن نامه منوچهر شاه نزد سام نریمان

به گردش درآمد می ارغوان دلیران زابل همه شادمان وز آن خوشدلی سام با آفرین یکی بزم کرد همچو خلد برین نشسته در آن بزم فرخنده سام به یاد پری‌دخت بگرفته جام تکش خان و فرهنگ و قلواد شیر تمرتاش و قلوش گو شیرگیر ولی سام از هجر یار گزین بسی بود ز اندازه اندوهگین […]

سام نامه – بخش صد و بیستم – رها کردن فرهنگ، سام را از طلسمات عالم‌افرزو

سراینده داستان کهن چنین گوید از دیوزاده سخن که چون شد سوی دشت و که ره‌سپر بدان تا بیابد ز سامش خبر به صحرائی افتاد او را گذار که هرگز نبودی در آن قیر و قار ز اندیشه پنهاش بودی فزون درازیش افزون‌تر از چند و چون پیاده به ره رفت هفتاد میل همه دشت […]

سام نامه – بخش صد و نوزدهم – کشته شدن عالم‌افروز به دست سام نریمان

زمانی چو بگذشت از آن مهرشان رسیدند در بزم گردنکشان چو سرو سهی قد برافراختند بدان جشن خلوتگهی ساختند شبانگه پریزاد از ناگهان شد از نزد سام و دلیران نهان زمانی چو شد با رخی همچو شید به طرف چمن چو صبا در رسید به گوهر نهان گشته تیره‌تنش پرستنده چندین به پیرامنش بیامد بر […]

سام نامه – بخش صد و هجدهم – بردن عالم‌افروز، قلواد را نزد سام

سراینده نامه باستان ز قلواد زد این چنین داستان که چون راند بر ابرش تیزگام نشانی ندید از گو نیک‌نام هوا بود از تابش آفتاب بر آن ریگ از پر فتادی عقاب بسی راند که پیکر بادپا به ناگاه شد چشمه ساریش جا به ناگه گوزنی برآمد ز دشت بر آن نامور همچو صرصر گذشت […]

سام نامه – بخش صد و هفدهم – واقف نمودن عالم افروز، قلوش را و بردن نزد سام

چو قلوش نشست از بر بادپا به فرمان فرهنگ رزم‌آزما ز قلوش دگر بر سرایم سخن مر این داوری را درآرم به بن سوی دشت و کهسار شد همچو باد که یابد نشانی ز سالار راد فراوان بگردید و کم یافتش ز بس تشنگی لب به برتافتش به ناگه بر آبگیری رسید زمین را سراسر […]

سام نامه – بخش صد و شانزدهم – چگونگی احوال سام به دست عالم‌افروز

سرایده زین سان سخن باز راند که چون سام یل اندر آن سیل ماند پریزاده از وی رخ اندر نهفت دل سام با در و غم بود جفت دو روز و دو شب جادوی تیره کیش نهان ساخت از پهلوان روی خویش سیم روز آمد پدید از نهان دگر کام جست از یل مهربان چو […]

سام نامه – بخش صد و پانزدهم – رفتن قلواد و قلوش و فرهنگ به طلب سام و چگونگی آن

سخن بشنو اکنون یکی گوش دار به نیک اختری زین سپس هوش دار ز فرهنگ جنگی فغفور شاه همان هم ز نام‌آوران سپاه تکش خان و گردان روشن روان چو ماندند دور از بهر پهلوان فراوان در آن دشت بشتافتند نشان جهانجوی کم یافتند به ناکام رفتند سوی سپاه بر ایشان شده روز روشن سیاه […]

سام نامه – بخش صد و چهاردهم – گرفتار شدن سام به دست عالم افروز پری

وز آن سو جهان پهل شیر نر سوی لشکر خویش شد ره‌سپر تکش خان و قلواد شمشیرزن تمرتاش و قلوش صف شکن برانگیخته ابرش تیزگام روان گشته یکسر به دنبال سام بر چشمه‌ای از قضا در رسید یکی آهوی پر خط و خال دید نه آهو عروسیست گفتی به جای به بندش جهان‌پهلوان کرد رای […]

سام نامه – بخش صد و سیزدهم – کشته شدن جهانسوز بر دست سام

چو از راز او گشت آگاه سام برآورد شمشیر کین از نیام به نام‌آوران گفت جنگ آورید جهان بر بداندیش تنگ آورید که دیگر به فرموده شاه چین جهانسوز نگشاید اینجا کمین تکش با تمرتاش و قلواد گرد کشیدند تیغ از پی دستبرد سران یکسره تیغ کین آختند بدان لشکری جنگ درتاختند سهیل جهانسوز و […]

سام نامه – بخش صد و دوازدهم – داستان سهیل جانسوز با سام نریمان و چگونگی آن

یکی داستان از قمررخ شنو بیفزایدت عقل و دین نو به نو سراینده دهقان مؤبدنژاد چنین از قمررخ سخن کرد یاد که چون سام یل را ز نجیر و بند رها کرد و دادش سلیح و سمند جهانجو سوی قصر دلدار شد قمررخ به هجران گرفتار شد سهیل جانسوز ناگه چو باد بیامد ز نخجیر […]
عنوان ۱۲ از ۴۱« اولین...«۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴ » ۲۰۳۰۴۰...آخر »