وز آن روی چون لشکر آمد به چین
دل شاه چین گشت از ایشان به کین
بدو کرد سالار لشکر گله
که دشمن بچنگ آمد و شد یله
که سستی نمودند لشکر به رزم
شب آمد، همه خواب جستند و بزم
چو دشمن در آن رزم سستی بدید
شبانگاه بر ما شبیخون کشید
دژم شد ز گفتار سالار، کوش
دلش گشت با لشکر چین بجوش
براند آن سپه را ز درگاه خویش
همی خواندشان سست و بدخواه خویش