نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : گُنابَد
نام فعلی مکان جغرافیایی : گناباد کنونی
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:
شرح مکان جغرافیایی:
گنابد: همان شهر گناباد استان خراسان رضوی ایران است که بر سر راه تربت حیدریه و فردوس و قائن است.نام قدیم شهر گناباد جویمند بوده که شهری است کهن با آثار باستانی فراوان که جنگ یازده یا دوازده رخ میان سپاه ایران با سپهسالاری گودرز و توران با سپهسالاری پیران ویسه در آن درگرفته است.
بدین گونه که چون کیخسرو خبر عزم افراسیاب مبنی بر حمله به ایران را می شنود، گودرز را با سپاهی انبوه به مقابله تورانیان می فرستد. گودرز که در اصفهان بوده از آن شهر، یا مرکز کشور، اصطخر، رو سوی توران زمین می نهد و با رسیدن به روستای زیبد، در ۲۰ کیلومتری جنوب غرب شهر گناباد کنونی، سپاه را متوقف می کند و فرزند خویش گیو را برای اندرز دادن به پیران ویسه راهی بلخ و ویشگرد یا ویسه گرد، محل استقرار پیران در توران زمین، می کند. اما نصایح گودرز کارگر نمی افتد و گیو نزد پدر به زبید بازمی گردد، پیران هم لشکر به کوه گنابد، در مقابل زیبد، می کشاند و هر دو آماده نبرد می شوند. یادکردهای شاهنامه از گنابد و کوه گنابد و زیبد در آغاز داستان چنین است:
بی آزار لشکر به فرمان شاه همی رفت منزل به منزل به راه
چو گودرز نزدیک زیبد رسید سران را ز لشکر همه برگزید…
بگویی به پیران که من با سپاه به زیبد رسیدم به فرمان شاه
سپهدار چون گیو برگشت ازوی خروشان سوی جنگ بنهاد روی
بیامد چو پیش گنابد رسید بر آن دامن کوہ لشکر کشید
چو دانست گودرز کامد سیاه بزد کوس و آمد ز زیبد به راه
زکوه اندر آمد به هامون گذشت کشیدند لشکر بر آن پهن دشت
به دشت اندر آورد لشکر گروه به هامون سپاه از پس پشت کوه
چو پیران سپاه از گنابد براند به روز اندرون روشنایی نماند
ز زیبد زمین تا گنابد سپاه در و دشت از ایشان کبود و سیاه
سپیده برآمد زکوه سیاه سپهدار ایران به پیش سپاه
از این ابیات پیداست که دو سپاه ایران و توران در مقابل هم، یکی در کوه زیبد و دیگری در کوه سیاه گنابد، به گونه ای قرار گرفته اند که در سمت چپ سپاه ایران درود و آب روان» بوده است. در ادامه این داستان بلند، یازده پهلوان ایرانی با همین تعداد پهلوان تورانی جنگ تن به تن می کنند، تا این که نهایتا گودرز و پیران با هم می جنگند و پیران به دست گودرز کشته می شود. چون تمام این مبارزات در همان جنگ گاه گنابد و زیبد روی داده، پس از ابیات پیشین، در حدود سیزده بیت دیگر نیز از گنابد و زیبد و کوه گنابد نام برده شده است، که عبارت اند از:
سپاهش به کوه گنابد شود به جنگ اندرون دست ما بد شود
به کوه گنابد کنم کارزار؟ وگر سوی زیبد ، بر آرای کار
ز کوه گنابد برون تاختند سران سوی هامون برافراختند
بشد ترجمان، بیژن آمد دمان به کوه گنابد به زه برکمان
زکوه گنابد برون شد سپاه بشد روشنایی ز خورشید و ماه
وزان لشکری گز پسش چون پلنگ بیاورد سوی گنابد به جنگ
کشیدم به کوه گنابد سپاه به ایران سپه برببستیم راه
به زیبد یکی جایگه ساختند سپه در بر کوه بنشاختند
یکی سوی کوه گنابد برفت یکی سوی زبید خرامید تفت
هم اندر زمان از لب دیدبان به گوش آمد از کوه زبید چنان
زکوه گنابد همان دیدبان بدید آن شگفتی و آمد دوان
وزان سوی زیبد یکی تیره گرد پدید آمد و دشت شد لاژورد
به زیبد ببُد شاه یک هفته نیز درم داد و دینار و هر گونه چیز
این همه یاد کرد از گنابد، زیبد، کوه گنابد، کوه زیبد و کوه سیاه در یک داستان مهم، تردیدی را درباره صحت املای نام و محل آنها باقی نمی گذارد. شهر گناباد و روستای زبید، که برحسب قول مشهور«صفه پیران ویسه در کوه آن همان گورگاه پیران ویسه است، هم اکنون نیز در کنار هم با مشخصات جغرافیایی زیر برپاست: گناباد.۲۱۴۳۴’ عرض ۴۱۵۸ و طول، با ۱۱۰۰ متر ارتفاع – زیبد، ۳۴°۱۶’ عرض ۵۸°۲۹ و طول، و ۱۴۸۰ متر ارتفاع (پاپلی یزدی، ۱۳۶۷، ذیل «گناباد» و«زیبد»)
دکتر خالقی درباره گناباد نوشته است: «ابن حوقل در صورت الارض نام این جای را بتابد نوشته و در حدود العالم (ص ۹۰) بنابد آمده است» (یادداشت های شاهنامه، بخش دوم و سوم: بخش دوم، ص ۱۲۷). در حدود العالم نام این شهر در کنار شهرهای ترشیز و کندر در پشت خراسان به صورت بنابد آمده (۱۳۷۲، ص ۲۹۵)، اما مینورسکی آن را چنین آورده است: «بنابد، جنابد، گناوه». ابن حوقل هم به تبعیت از اعراب و عرب زبان ها نام این شهر را «بنابد» (جناود، جنابد، گنابد، گناباد) نوشته است. بعد از آن که سلطه زبان عربی کم می شود این شهر را گناباد می خوانند. در بندهش هم از گنابد کوه در پشته گشتاسپان نام برده اند (۱۳۶۹، ص ۷۲)،
در خراسان یک روستای گناباد در ولایت طوس، و یک شهر گناباد وجود دارد که همان گناباد جنگ یازده رخ است. این شهر در امتداد گذرگاه هرات به خواف و جنوب خراسان و شمال قهستان، یعنی استان های خراسان رضوی و جنوبی، در میان شهرهای تربت حیدریه یا زاوه قدیم، کاخک، بجستان، فردوس یا همان تون قدیم، و قاین قرار دارد لذا برای حمله لشکر انبوه توران به داخل ایران محل مناسبی بوده است.
چون در پایان جنگ یازده رخ آمده است که لهاک و فرشیدور، برادران پیران، از محل جنگ گریختند و گستهم ایشان را تا دشت دغوی تعقیب کرد و کشت و در جای دیگری از شاهنامه دشت دغوی در مرز توران معرفی شده ( دشت دغوی) این توهم برای بعضی پیش آمده است که گنابد و زیبد و دشت دغوی را در جاهای دیگری جست وجو کنند. شهیدی مازندرانی هم، ظاهرا به توصیه آقای فریدون جنیدی، زیبد را ریبد خوانده و همان ریوند، محل آتشکده آذربرزین مهر در ولایت بیهق، شهر سبزوار کنونی دانسته و با این توصیف آن را معرفی کرده است: «نام رشته کوهی است در شمال و شمال غربی نیشابور(!) که به آن کوه ریوند نیز گویند. نام دیگر این کوه بینالود است » (۱۳۷۱، ص ۲۶). آنگاه چون زیبد را بدین ترتیب به کوه های بینالود میان مشهد و نیشابور منتقل کرده، درباره گناباد هم نوشته است: «کتابد، یکی از بلوک های توس و نیشابور(؟!). کنابد را نباید با گناباد یکی دانست» (همان، ص ۳۷). ظاهرا عشق افراطی آقایان به نیشابور این خطاهای فاحش را موجب شده است، وگرنه چگونه می توان پذیرفت که «زیبد همان ریوند یعنی کوه بینالود باشد و کتابد هم از بلوک های توس و نیشابور». روستای گناباد در فاصله حدود ۵۰ کیلومتری غرب شهر مشهد به طرف چناران و قوچان واقع است. بنابراین، چگونه ممکن است در جریان جنگ تن به تن میان پهلوانان دو سپاه یکی از آنها در ریوند سبزوار قرار بگیرد و دیگری در گناباد مشهد.