بخش جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب – شاهنامه فردوسی (اندر ستایش سلطان محمود)

پس از مرگ پیران، کیخسرو سپاهی عظیم همراه با پهلوانان و بزرگان آماده کرده به جنگ افراسیاب می رود افراسیاب نیز از مرگ پیران آگاه شده به هم آوردی با کیخسرو بر می خیزد. دو لشگر رودروی هم قرار می گیرند. افراسیاب نامه ای پر از لابه و پوزش برای او فرستاده و از کیخسرو میخواهد بر پدر بزرگ خود رحم کند. اما کیخسرو نامه ای او را به تندی پاسخ داده و هرگونه سازشی را نمی پذیرد.

در نبرد اول کیخسرو با شیده فرزند افراسیاب به جنگ برخواسته و او را می کشد. نبرد بزرگی بین هر دو سپاه در می گیرد. سپاه افراسیاب شکست سختی خورده شب هنگام میدان نبرد را ترک کرده و عقب نشینی می کنند. کیخسرو طی نامه ای این خبر را به کی کاووس می رساند. افراسیاب به گنگ دژ می رسد. کیخسرو از رود جیحون گذشته به دنبال افراسیاب آمده با لشگر او روبرو می شود. در نبرد سپاه افراسیاب شکست خورده افراسیاب به دژ گنگ که دژی تسخیر ناپذیر است پناه می برد. از آنجا نامه ای برای پادشاه چین فرستاده و طلب کمک می کند. کیخسرو به دژ می رسد و در نبردی طولانی بلاخره دژ رافتح می کند افراسیاب از یک راه مخفی می گریزد و به طرف سرزمین چین می رود.

به کیخسرو خبر می رسد که افراسیاب با سپاهی که پادشاه چین در اختیار او قرار داده برای رزم آماده می شود کیخسرو به سرعت آماده شده به طرف افراسیاب می رود و با یک شبیخون لشگر او را شکست می دهد. افراسیاب به نزد پادشاه چین پناه می برد. کیخسرو طی نامه ای پادشاهه چین را تهدید می کند. پادشاه چین از ترس کیخسرو، از افراسیاب میخواهد سرزمین او را ترک کند. افراسیاب سرگشته بیابانها شده و در نهایت به آب زره می رسد. افراسیاب با وجود اخطارهای کشتی ران از آب زره مجددا به طرف گنگ دژ می رود.

به کیخسرو خبر می رسد که افراسیاب به طرف آب زره رفته است. کیخسرو نیز پس از فرستادن اسیران و غنائم جنگی بسیار نزد کی کاووس خود بدنبال او می رود. در مسیر نامه های به شاه چین و شاه مکران برای جواز عبور از سرزمین آنها می فرستد. شاه چین می پذیرد اما شاه مکران نمی پذیرد وبا کیخسرو به جنگ بر می خیزد که در این نبرد شکست خورده و کشته می شود. کیخسرو با لشگریان خود به آب زره رسیده و طی شش ماه از آب گذشته به گنگ دژ می رسند. از افراسیاب نشانی نمی یابند. از آنجا به سیاووشگرد رفته شهری که پدر او ساخته سر می زند و به کشور باز میگردد.

افراسیاب که اکنون تک وتنها گریزان است، به غاری در بالای کوه نزدیک بردع پناه می برد. در همان کوه معبدی بوده که فردی از نژاد فریدون به نام هوم درآن به عبادت مشغول بود. شبی درهنگام عبادت، هوم لابه ها و گریه های افراسیاب را شنیده به هویت او پی می برد. شب هنگام درخواب افراسیاب را با بند بسته و اسیر کرده همراه خود به نزد کیخسرو می برد. در راه افراسیاب با حقه کلک از دست او می گریزد و خود را به درون آب ناپدید می سازد. خبر به ایرانیان رسیده و کی کاووس و خسرو به نزد هوم می آیند. پس از شنیدن داستان گرسیوز را که اسیر شده نزدیک آب می آورند با شکنجه او افراسیاب را وادار می کنند از آب بیرون بیاید و هر دو را میکشند. کاووس به پایتخت برگشته و از دنیا می رود.

پس از مرگ کاووس کیخسرو طی چند شب متوالی خواب می بیند که فرشته ای از نزد خدا او را به خود خواسته و ماموریت او در جهان فانی را تمام شده می داند. کیخسرو مطلب را به نزدیکان و پهلوانان خبر میدهد. همگی گریه و زاری کرده از کیخسرو میخواهند دست از رفتن بردارد. حتی پند و اندرزهای زال و رستم نیز راهگشا نمیگردد. کیخسرو بنا به فراخور و جایگاه پهلوانان خود به هریک منشور حکومتی منطقه ای را داده و شخص معمولی از سپاه را به نام لهراسب که از نژاد کیقباد می باشد را باز با وجود مخالفت سران و بزرگان به پادشاهی بعد از خود منصوب می کند.

کیخسرو به کوه رفته و در سرما و برف شدیدی که در می گیرد ناپدید می شود و بخشی از پهلوانان نیز همچون گیو و بیژن که با وجود گفتارهای مکرر کیخسرو بدنبال او رفته بودند نیز در آن برف ناپدید می شوند. لهراسب از مرگ کیخسرو آگاه شده بر تخت می نشیند و تمام سران و بزرگان را دعوت کرده با تاکید بر اجرای دستورهای کامل کیخسرو از آنها همراهی و اطاعت می طلبد. تمامی بزرگان و بخردان و حتی زال و رستم نیز اظهار بندگی می کنند.

نوشتار این بخش توسط جناب آقای علی دهگانپور به رشته تحریر در آمده است . 

اشعار این بخش :

دانلود متن شاهنامه بخش اندر ستایش سلطان محمود : 

دانلود

دانلود تمامی فایل های صوتی این بخش در قالب یک فایل فشرده : 

دانلود

شاهنامه صوتی این بخش : 

قبلی «
بعدی »