پس از مرگ پیران، کیخسرو سپاهی عظیم همراه با پهلوانان و بزرگان آماده کرده به جنگ افراسیاب میرود افراسیاب نیز از مرگ پیران آگاه شده به هم آوردی با کیخسرو بر میخیزد. دو لشگر رودروی هم قرار میگیرند. افراسیاب نامهای پر از لابه و پوزش برای او فرستاده و از کیخسرو میخواهد بر پدر بزرگ خود رحم کند. اما کیخسرو نامهای او را به تندی پاسخ داده و هرگونه سازشی را نمیپذیرد.
در نبرد اول کیخسرو با شیده فرزند افراسیاب به جنگ برخواسته و او را میکشد. نبرد بزرگی بین هر دو سپاه در میگیرد. سپاه افراسیاب شکست سختی خورده شب هنگام میدان نبرد را ترک کرده و عقب نشینی میکنند. کیخسرو طی نامهای این خبر را به کی کاووس میرساند. افراسیاب به گنگ دژ میرسد. کیخسرو از رود جیحون گذشته به دنبال افراسیاب آمده با لشگر او روبرو میشود. در نبرد سپاه افراسیاب شکست خورده افراسیاب به دژ گنگ که دژی تسخیر ناپذیر است پناه میبرد. از آنجا نامهای برای پادشاه چین فرستاده و طلب کمک میکند. کیخسرو به دژ میرسد و در نبردی طولانی بلاخره دژ رافتح میکند افراسیاب از یک راه مخفی میگریزد و به طرف سرزمین چین میرود.
به کیخسرو خبر میرسد که افراسیاب با سپاهی که پادشاه چین در اختیار او قرار داده برای رزم آماده میشود کیخسرو به سرعت آماده شده به طرف افراسیاب میرود و با یک شبیخون لشگر او را شکست میدهد. افراسیاب به نزد پادشاه چین پناه میبرد. کیخسرو طی نامهای پادشاهه چین را تهدید میکند. پادشاه چین از ترس کیخسرو، از افراسیاب میخواهد سرزمین او را ترک کند. افراسیاب سرگشته بیابانها شده و در نهایت به آب زره میرسد. افراسیاب با وجود اخطارهای کشتی ران از آب زره مجددا به طرف گنگ دژ میرود.
به کیخسرو خبر میرسد که افراسیاب به طرف آب زره رفته است. کیخسرو نیز پس از فرستادن اسیران و غنائم جنگی بسیار نزد کی کاووس خود بدنبال او میرود. در مسیر نامههای به شاه چین و شاه مکران برای جواز عبور از سرزمین آنها میفرستد. شاه چین میپذیرد اما شاه مکران نمیپذیرد وبا کیخسرو به جنگ بر میخیزد که در این نبرد شکست خورده و کشته میشود. کیخسرو با لشگریان خود به آب زره رسیده و طی شش ماه از آب گذشته به گنگ دژ میرسند. از افراسیاب نشانی نمییابند. از آنجا به سیاووشگرد رفته شهری که پدر او ساخته سر میزند و به کشور باز میگردد.
افراسیاب که اکنون تک وتنها گریزان است، به غاری در بالای کوه نزدیک بردع پناه میبرد. در همان کوه معبدی بوده که فردی از نژاد فریدون به نام هوم درآن به عبادت مشغول بود. شبی درهنگام عبادت، هوم لابهها و گریههای افراسیاب را شنیده به هویت او پی میبرد. شب هنگام درخواب افراسیاب را با بند بسته و اسیر کرده همراه خود به نزد کیخسرو میبرد. در راه افراسیاب با حقه کلک از دست او میگریزد و خود را به درون آب ناپدید میسازد. خبر به ایرانیان رسیده و کی کاووس و خسرو به نزد هوم میآیند. پس از شنیدن داستان گرسیوز را که اسیر شده نزدیک آب میآورند با شکنجه او افراسیاب را وادار میکنند از آب بیرون بیاید و هر دو را میکشند. کاووس به پایتخت برگشته و از دنیا میرود.
پس از مرگ کاووس کیخسرو طی چند شب متوالی خواب میبیند که فرشتهای از نزد خدا او را به خود خواسته و ماموریت او در جهان فانی را تمام شده میداند. کیخسرو مطلب را به نزدیکان و پهلوانان خبر میدهد. همگی گریه و زاری کرده از کیخسرو میخواهند دست از رفتن بردارد. حتی پند و اندرزهای زال و رستم نیز راهگشا نمیگردد. کیخسرو بنا به فراخور و جایگاه پهلوانان خود به هریک منشور حکومتی منطقهای را داده و شخص معمولی از سپاه را به نام لهراسب که از نژاد کیقباد میباشد را باز با وجود مخالفت سران و بزرگان به پادشاهی بعد از خود منصوب میکند.
کیخسرو به کوه رفته و در سرما و برف شدیدی که در میگیرد ناپدید میشود و بخشی از پهلوانان نیز همچون گیو و بیژن که با وجود گفتارهای مکرر کیخسرو بدنبال او رفته بودند نیز در آن برف ناپدید میشوند. لهراسب از مرگ کیخسرو آگاه شده بر تخت مینشیند و تمام سران و بزرگان را دعوت کرده با تاکید بر اجرای دستورهای کامل کیخسرو از آنها همراهی و اطاعت میطلبد. تمامیبزرگان و بخردان و حتی زال و رستم نیز اظهار بندگی میکنند.
این بخش ابتدا توسط جناب آقای علی دهگانپور نگارش شد، سپس توسط سرکار خانم دکتر نگار پزشک مورد ویرایش و بازبینی قرار گرفت و در نهایت با بهرهگیری از هوش مصنوعی تغییراتی در آن اعمال گردید.
اشعار این بخش :
دانلود متن شاهنامه بخش اندر ستایش سلطان محمود :
دانلود
دانلود تمامی فایل های صوتی این بخش در قالب یک فایل فشرده :
دانلود
شاهنامه صوتی این بخش :