نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : ایران

نام فعلی مکان جغرافیایی :  کشور ایران از آن سرزمین پهناور باقی مانده

نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  ایران زمین / ایرانشهر/ شهر ایران

شرح مکان جغرافیایی:

ایران ، ایران زمین ، ایرانشهر:  ایران موطن کسانی بوده که طی صدها سال داستانه ای شاهنامه را سامان دادند و در تنظیم و تدوین آنها کوشیده اند؛ که عاقبت فردوسی سرایندۀ نهایی این کتاب بزرگ بود.. البته در زمان سرایش شاهنامه حکومت یا دودمانی به نام خاص ایرانی وجود نداشت و کشور و محدوده ای سیاسی ویژه ای به نام «ایران» نیز وجود نداشت.اما فردوسی با چنان اطمینان خاطر و وضوحی از ایران و ایران زمین و ایرانشهر نام میبرد که گویا همگان کشور بزرگی به نام ایران را می شناخته و در باب مکان جغرافیایی آن تردیدی نداشته اند.

.در آن زمان سامانیان با مرکزیت بخارا، بر کل ایران شرقی از سواحل چپ سیحون (گل زریون) در مرز ترکستان تا نشابور و حاشیه کویر حکومت میکردند و خود را امیر خراسان میخواندند نه پادشاه ایران. در غرب ایران هم، خاندان آل بویه حکمرانی داشتند که قلمروشان از ری تا بغداد و عراق عرب را شامل میشد بی آن که خود را پادشاهان ایران و قلمرو تحت حکومتشان را ایران بنامند. خاندان آل زیار نیز در گرگان و طبرستان و آل صفار هم در سیستان حکومت داشتند و دعوی حکومت بر همۀ ایران را هیچکدام نداشتند. بعد هم که سامانیان برافتادند قلمرو ایشان میان دو دودمان ترک قراخانی و غزنوی تقسیم شد. که اولی صاحب ماوراء النهر، آن سوی رود جیحون و همان توران شاهنامه شدند و دومی صاحب سواحل چپ جیحون تا مرز خراسان با ری که چون مرکز حکومتشان شهر غزنه بود تنها به غزنویان شهرت داشتند.

به عبارتی روشن تر ایران شاهنامه عبارت بوده است از تمامی کشور ایران کنونی به علاوه نیمه غربی کشور کنونی پاکستان، شامل نیمروز، مُکران تا وادی سند. دیگر حدود سه چهارم کشور کنونی افغانستان شامل سیستان (حوضه آبریز رود هیرمند)، زابلستان (حوضه آبریز رود غزنه) کابل و کابلستان (حوضه آبریز رود کابل که به دریای سند میریزد) تا پنجهیر و اندراب و بلخ و فاریاب یا پاریاب و طالقان الی هرات، یعنی تنها حدود یک چهارم این کشور که شامل ولایات شرقی آن میشود. تخارستان، خرگاه و شگنان تا مرز چین جزء ایران نبوده است. دیگر محدودۀ قلمرو ایران نیز نیمۀ جنوبی کشور کنونی ترکمنستان، شامل ساحل چپ و جنوبی جیحون از زم تا آموی چهارجوی بعدی الی حواشی جنوبی بیابان غز (قراقوم) کنونی تا دهستان در گوشۀ جنوب شرقی دریای خزر و نزدیک ولایت گرگان.

خوارزم نیز که ولایتی پهناور در مصب رود جیحون به دریای خوارزم آرال بوده از ولایات مرزی ایران و توران به حساب می آمده که بیشتر به ایران تعلق داشته است. اما ایرانیان با بیابانهای بی آب و علف شمال دهستان از غرب دریای خوارزم تا شرق دریای خزر (دریای گیلان) که بعداً موطن غزها بوده است کاری نداشته اند. سمت شمال غرب دریای خزر موطن روسها و بلغارها و خزرها و کیماک(ها) تا شمال کوههای قفقاز یا قاف نیز به ایران تعلق نداشته است. دیگر محدودۀ قلمرو ایران، ولایات جنوبی کوه های قفقاز از شرق دریای سیاه تا غرب دریای خزر شامل کشورهای جمهوری آذربایجان (الانان)، گرجستان (غردر) و ارمنستان( ارمینیه ) که اران خوانده می شده، جزء ایران زمین اما از نقاط مورد منازعه ایران و روم بوده است. بالاخره روم شرقی – ترکیه عثمانی بیرون از ایران و همسایه غربی این کشور بوده و گاه کشورهای سوریه (شام) و اردن و اسرائیل کنونی نیز از نقاط مورد منازعه ایران و روم بوده.اند.

رود فرات در کشور عراق هم تقریباً مرز غربی ایران زمین بوده است. مرزهای جنوبی ایران شامل آب زره دریای عمان کنونی و اقیانوس هند و دریای پارس (خلیج فارس امروزی می شده است) مرز شمالی ایران هم نیمۀ جنوبی دریای خزر (گیلان) بوده است. ساحل راست جیحون که توران زمین خوانده میشده تا دورۀ ساسانیان مورد منازعه سیاسی دو گروه هم نژاد ایرانی و تورانی بوده و تنها از دوره ساسانیان بود که اقوام ترک خلخ و کوشانی و هونها و هپتالی ها (هیتال) حاکم آن خطه شدند و جیحون عموماً تبدیل به مرز سیاسی و قومی ایرانیان با ترکان شد.

تدوین کنندگان شاهنامۀ منثور ابومنصوری خصوصاً سرپرست آنها ابو منصور ،معمری وزیر ابو منصور محمد بن عبد الرزاق طوسی در مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری حدود ایران و همسایگان آن را چنین معرفی کرده اند:

هر کجا آرامگاه محل زندگی مردمان بود به چهار سوی ،جهان از کران تا کران به هفت بهر کردند و هر بهری را یکی کشور خواندند. نخستین را ارزه خواندند دوم را سوت خواندند سوم را فرد دفش خواندند چهارم را ویددفش خواندند پنجم را ووربرست خواندند، ششم را وورجرست خواندند هفتم را که میان جهان است خنرس با میخواندند و خنرس بامی این است که ما بدو ،آندریم و شاهان او را ایرانشهر خواندندی و گوشه ای را امست خوانند و آن چین و ماچین است و هندوستان و بربر و روم و خزر و روس و سقلاب و سمندر و برطاس که شامل موطن اقوام و ممالک همسایه ایران و توران غیر از سرزمین تازیان هستند و آن که بیرون از اوست سکه (سکائیان؟) خواندند؛ و آفتاب برآمدن مشرق را باختر ،خواندند و فروشدن مغرب را خاور خواندند و شام و یمن را مازندران خواندند و عراق و کوهستان جبال را سورستان خواندند ایرانشهر از رود آموی جیحون است تا رود مصر (نیل) و این کشورهای دیگر پیرامون اویند و از این هفت کشور ایرانشهر بزرگوارتر است به هر هنری و آن که از سوی باختر است چینیان دارند و آن که از سوی راست اوست هندوان دارند و آن که از سوی چپ اوست ترکان دارند و دیگر خزریان دارند و آن که از راست تر بربریان ،دارند و از چپ روم خاوریان دارند و مازندریان دارند و مصر گویند از مازندران است. و این دگر همه ایران زمین است از بهر آن که ایران بیشتر این است که یاد کردیم.

تعریف حدود ایران زمین توسط ابو منصور معمری زمانی صورت گرفته که چهار دودمان بزرگ ایرانی سامانیان آل بویه آل زیار و صفاریان، تقریباً همان ایران تعریف شده را از ورای رود سیحون یا سیر دریا (گل زریون) در مرز موطن ترکان و چین تا دریای قلزم (سرخ) در جوار سرزمینهای عربی و مصر در اختیار داشتند. بدین ترتیب توصیف ابو منصور از ایران زمین اغراق آمیز نبوده است. اگر از بعضی گویشهای محلی و زیرشاخه های زبان پارسی یا فارسی چون ،کردی، لری، بلوچی…. چشم بپوشیم. همچنین زبان عربی را که در غرب ایران و قلمرو آل بویه خصوصاً در عراق رایج بوده لحاظ نکنیم زبان بقیۀ مردم این قلمرو بزرگ فارسی نوین (دری) و پهلوی ریشه پارسی دری بوده است با اطمینان میتوان گفت که در زمان ساسانیان و قبل از ورود تازیان مسلمان به ایران نیز وضع چنین بوده است. یعنی تمام مردم ایران زمین زبانی یگانه هرچند با زیرشاخهه ای سغدی و خوارزمی… داشته اند. در نتیجه میتوان یگانگی زبان نیز بعضی شاخصه های فرهنگی چون برگزاری نوروز…. را اصلی ترین محور تشکل مردمی انبوه تحت عنوان ایرانی شناخت و موطن ایشان را «ایران» نامید.

اما در شاهنامه مرزهای ایران و توران چند بار مشخص شده است. اولین بار پس از کشته شدن نوذر به دست افراسیاب و شروع پادشاهی زوطهماسب بوده که چون ایرانیان قدرتی کمتر و دست پایین را داشته اند از حدود سرخس (رودابد و شیر) و مرز تور( مزدوران) تا دهستان و خرگاه تخارستان الی چین و ختن به تورانیان واگذار

شده است

ز رودابد و شیر تا مرز تور                   از آن بخش گیتی به نزدیک و دور

روارو  چنین تا به  چین  و  ختن           سپردند  شاهی   بدان   انجمن

ز مرزی  کجا  رسم  خرگاه بود            ازو  زال را  دست  کوتاه  بود

وزین  روی  ترکان  نجویند  راه            چنین  بخش  کردند  تخت و کلاه

خلاصه سخن آن که ایران در شاهنامه شامل سرزمینها و کشورهایی است که ابومنصور معمری در مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری برشمرده و آن شامل تمام ایران کنونی به اضافه کشورهای ارمنستان آذربایجان گرجستان در شمال غرب عراق در غرب و افغانستان و پاکستان در جنوب شرق میشده است پس مرزهای ایران از این قرار بوده است مرزهای شمال غربی شامل کوههای قفقاز و نیمۀ شمالی دریای خزر (گیلان) و شمال دهستان تا خوارزم مرز شمالی آن رود جیحون، مرز شمال شرقی تخارستان  خرگاه و مرز شرقی آن هند بوده است. در شاهنامه از سرزمینها و کشورهای غیرایرانی و دورتر از آن با نام انیران یاد شده است.

 

قبلی «
بعدی »