نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : استخر

نام فعلی مکان جغرافیایی :  شهری در کنار جمشید

نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:  اصطخر، اسطخر، سطخر، صطخر

شرح مکان جغرافیایی:

استخر اسطخر این شهر که از آن به صورتهای استخر اسطخر ،سطخر اصطخر و صطخر در شاهنامه نام برده شده از شهرهای باستانی و مهم ایران در پارس بوده است و تخت جمشید هم اکنون در جوار آن قرار دارد با توجه به این که بنای عظیم تخت جمشید توسط داریوش بزرگ هخامنشی ساخته شده، شهر اسطخر هم باید دست کم ساخته همان دودمان باشد در شاهنامه نام اصطخر اولین بار در پادشاهی کیقباد میآید و اصطخر پایتخت کیانیان معرفی می شود

نشستنگه آنگاه اصطخر بود        کیان را بدان جایگه فخر بود

از آن پس تا آمدن اسکندر به ایران و جنگ او با دارا چند بار از اصطخر یاد میشود. در یکی از این ابیات آمده است:

سکندر بیامد به اسطخر پارس     که دیهیم شاهان بُد و فخر پارس

پس از آن سخنی از اصطخر نیست تا این که در زمان اردوان اشکانی گوید که بابک ساسانی از سوی او حاکم پارس و اصطخر و…. بود

به اصطخر ید بابک از دست اوی  که تنین خروشان بُد از شست اوی

اردشیر بابکان نیز از همان اصطخر علیه اردوان طغیان کرد و او را برانداخت

سپاهی از اسطخر بی مریبرد      بشد ساخته تا کند رزم کرد

بالاخره در پادشاهی شاپور ذوالاکتاف آمده است که او پایتخت خویش را اصطخر قرار داد

تن خویش را از در فخر کرد       نشستنگه شاه با سطخر کرد

نیز در همان جا آمده است

همی رفت شادان به اسطخر پارس         که اسطخرید بر زمین فخر پارس

چون از زمان انوشیروان عموماً طیسفون و مداین در عراق مرکز حکومت بوده است. دیگر نام اصطخر کم رنگ می گردد به گونه ای که تنها دو بار در پادشاهی قباد و هرمزد نوشین روان از آن نام برده میشود از جمله گوید که هرمزد سالی دو ماه از ایام تابستان را در اسطخر به سر می برد

ز سالی به اسطخر بودی دو ماه      که کوتاه بودی شبان سیاه

که شهری خنک بود و روشن هوا      از آنجا گذشتن نبودی روا

دیگر از اصطخر در شاهنامه یادی نمیشود و تنها از پارس سخن می.رود همین نشانی است از بی عنایتی به اصطخر و کم اهمیت شدن این شهر پس از رونق مداین حمدالله مستوفی عمدتاً به نقل از فارس نامۀ ابن بلخی نوشته است، «چون به وقت ظهور اسلام اهل اسلام چند نوبت خلاف عهد کردند و غدر اندیشیدند، مسلمانان در آنجا (اصطخر) قتل و خرابی عظیم کردند و در عهد صمصام الدوله دیلمی امیر قتلمش لشکر کشیده آن را به کلی خراب گردانید و به قدر ده ای مختصر مانده» گرچه همۀ جغرافی دانان سدههای سوم و چهارم هجری از شوکت اصطخر سخن نگفته اند آن شهر و آبادی های پیرامون و تابعش را یکی از پنج کوره فارس خوانده اند.

ابن رسته، ابن خردادبه، اصطخری مؤلف حدود العالم هم اصطخر را شهری بزرگ و قدیم و مستقر خسروان خوانده و در معرفی بنای مشهور به تخت جمشید هم نوشته است و اندروی بناها و نقشها و صورتهای قدیم است و او را نواحی بسیار است و اندروی بناهاست عجب که آن را مرکت سلیمان خوانند. اصطخری موطن خود را در سده چهارم شهری بزرگ همچند اردشیر خوره، گور = فیروزآباد خوانده و بعد طول ناحیه اصطخر را شصت فرسنگ دانسته و خود شهر را دارای حصین (دیوار) حصینی معرفی کرده که گرداگرد آن ربض بوده است. وی دو قلعه کوره اصطخر به نام های سعید آباد و اشکنوان را توصیف کرده فاصله شهر اصطخر تا شیراز را هم دوازده فرسنگ نوشته است.

ابن حوقل نیز تقریباً همان مطالب اصطخری را بازنویسی کرده است. ابن خردادبه فاصلۀ اصطخر از شیراز را دوازده فرسخ خوانده و بعد شهرها و آبادی های آن ناحیه یا کوره را برشمرده که عبارت بوده اند از بیضا ،نهران ،اسان ایرج (ابرج)، مائین. ابن رسته شهر اصطخر را زادگاه اردشیر ساسانی خوانده است. مقدسی استخر را فراخ ترین کوره فارس با شهرهای بسیار و سازنده آن را استخر پسر «فارس»  دانسته است

در رساله شهرستانهای ایرانشهر آمده است که شهرستان استخر را اردوان شاه پارتیان ساخت»

در مجموع میتوان گفت که گرچه کاخهای تخت جمشید ساخته هخامنشیان بوده است اما شهر اصطخر و باره گلین آن را پارتیان ساخته اند. اردشیر ساسانی در این شهر زاده شد و پس از برانداختن اشکانیان (اردوان به آبادانی بیشتر آن پرداخت تا این که اعقابش مرکز حکومت را ابتدا به خوزستان (اهواز) و بعد به طیسفون (مداین بردند. در دورۀ اسلامی هم شهر اصطخر به دلیل مظهر ایرانی گری و دین زرتشتی با آتشکده های مهم بودنش مورد کم لطفی قرار گرفت و چون تاریخ ایران با حذف هخامنشیان و ،اشکانیان صورت افسانه ای یافت بنای استخر و کاخهای آن به جمشید جم یا سلیمان نبی نسبت داده شد.

معلوم نیست پرسپولیس از چه زمانی به تخت جمشید تغییر نام یافته اما این تغییر ظاهراً پس از قرون آغازین اسلامی و شاید بعد از حمله مغول اتفاق افتاده است. به هر روی در سده هشتم حمدالله مستوفی درباره شهر و کوره استخر یا اصطخر نوشته است چون در ملک فارس پیش از اصطخر هیچ عمارتی نبوده است این کوره را بدان شهر بازخوانند از یزد تا هزار درخت در طول و از قهستان تا نیریز در عرض از توابع آن کوره است… اصطخر را به قولی کیومرث بنیاد کرد و به روایتی پسرش. اصطخر نام، و هوشنگ عمارت بر آن افزود و جمشید به اتمام رسانید… و سه قلعه محکم داشته است بر سر سه ،کوه یکی معروف به اصطخر، دوم شکسته، سیم شنکوان و آن را سه گنبدان گفتندی. مؤلف فارسنامه گوید جمشید در اصطخر در پای کوه… دکه ای ساخته بوده از سنگ خارای سیاه و آن دکه چهار سو است و در یک جانب در کوه پیوسته و سه طرف در صحرا گشوده و بر بلندی سیگز ساخته..

به هر حال شهر استخر یا اصطخر در جوار تخت جمشید ،کنونی در حاشیه راست جاده شیراز به اصفهان به فاصله اندکی در شمال شرق شهر مرودشت فارس قرار داشته و اکنون آنچه از آن مانده تخت جمشید و نقوش نقش رجب و قسمتی از دیوارهای گلی شهر استخر در نزدیکی تخت جمشید است.

قبلی «
بعدی »