ن
نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : کورستان
نام فعلی مکان جغرافیایی : نامعلوم
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه: کورشان، کوی ساران، کهستان
شرح مکان جغرافیایی:
کورستان کورشان بنا بر شاهنامه نام سرزمین و ولایاتی هم مرز با ماوراء النهر بوده است یعنی یا ولایتی همسایه با بلخ و زم و آموی الی خوارزم در این سوی جیحون بوده، یا بالعکس هم مرز با آن سوی ماوراء النهر در شمال سیر دریا یا گل زریون و چاچ که دومی درست است اولین بار در داستان سیاوش آمده است که پدرش پس از هفت سال آزمودن وی زمین کورستان را به او بخشید
چنین هفت سالش همی آزمود به هر کار جز پاک زاده نبود
به هشتم بفرمود تا تاج زر زمین گورستان و زرین کمر
نبشتند منشور بر پرنیان به رسم بزرگان و فرکیان
زمین کورستان و را داد شاه که بود او سزای بزرگی و جاه
دکتر خالقی نسخه بدل های خود را از کورستان به صورت های زیر نقل کرده است کوی ساران، خراسان،کوستان، کواسان،کهستان، کورسان، کورشان کواوسان ازوشان و کورستان را با تصحیح قیاسی انتخاب کرده است. چرا که این نام جز این مورد باز هم در شاهنامه آمده است.
چنان که از ابیات شاهنامه برمی آید کورستان زمین از سوی جنوب و غرب با ماوراء النهر هم مرز بوده است و بنابراین آن سوی چاچ و گل زریون را کورستان زمین می خوانده اند اما آقای دکتر خالقی دربارۀ کورستان در این ابیات یادآور شده است که آقای شهبازی کورستان را گشته کورسان میداند که جایی پس از هرات بوده و این رسته از آن نام برده است. اما برخی محققان این نظر را حتمی نمی دانند چون ابن حوقل نیز از جایی به نام کواسان در خراسان گزارش کرده است.
متأسفانه ادعای زنده یاد شهبازی نمی تواند درست باشد چون اولاً جایی که ابن رسته آن را به نام کورسان معرفی کرده است در جنوب شهر هرات میان دو شهر اسفزار شیندن و فراه قبل از سیستان واقع بوده و هیچ ربطی با ماوراء النهر ندارد. کواسانی هم که ابن حوقل از آن نام برده همان کورسان و یکی از شهرک های اطراف هرات بوده است که اصطخری نیز از آن با املای کواشان نام برده و آن را یکی از شهرک های اسفزار معرفی کرده است.
سومین یاد کرد شاهنامه از کورستان محل آن را دقیق تر نشان میدهد در پادشاهی انوشیروان وقتی میان خاقان چین و هپتالیان جنگ درمی گیرد و غاتفر هپتالی شکست میخورد و خاقان مدعی تصرف قلمرو او میگردد انوشیروان به مقابله با خاقان برمی خیزد و ابتدا به مشاورانش می گوید:
نشسته ست خاقان بدان روی چاچ سرافراز با لشکر و گنج و تاج
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب جز از مرز ایران نبیند به خواب
ز پیروزی لشکر غاتفر همی برفرازد به خورشید سر
سزد گر نباشیم همداستان که خاقان بخواند چنین داستان
کورستان زمین پادشاهی مراست که دارند از او چینیان پشت راست
چون انوشیروان عزم مقابله با خاقان را میکند و او عقب مینشیند و مردم ماوراء النهر ز چاچ و برک تا سمرقند و سغد، تابعیت خود از انوشیروان را اعلام می کنند و می گویند
بماناد تا جاودان این بر اوی جهان سربه سر چون تن است و سراوی
کورستان زمین داد بیند کنون نبینیم رنج و نریزیم خون
از آن پس زهیتال و ترک و ختن به گل زریون بر شدند انجمن
از این ابیات کاملاً پیداست که کورستان نام ایرانی بخشی از ترکستان و آن سوی توران و ماوراء النهر بوده است. بنا بر اطلاعات تقریباً منحصر به فرد گردیزی درباره توصیف راه میان کاشغر تا ختن کمی پس از کاشغر که کوهها به پایان میرسیده و تپه ماهور و زمینهای نیمه کوهستانی و دشت به طول چهل فرسنگ قرار داشته آن را به ترکی ادر و به فارسی سغدی گورستان می گفته اند.
از طرف دیگر هم نمیتوان به ضبط آقای خالقی هم کاملاً اطمینان کرد اما این سؤال قابل طرح است که کیکاووس با این که توران و ترکستان را متصرف نشده با چه حق و منطقی ممکن است حکومت آن سوی این دیار را به فرزند خویش سیاوش بخشیده باشد؟ یکی از پاسخ ها این است که سیاوش نهایتاً در همان حدود کورستان شهر سیاوخش گرد را ساخته بوده و در همان شهر شهید شده است نیز آخرین جنگ کیخسرو با افراسیاب در همان حدود بوده است شاید بدین سبب تدوین کنندگان داستان های شاهنامه خواسته اند آن سرزمین را بخشیدۀ کیکاووس به سیاوش معرفی کنند، و نه اهدایی افراسیاب به وی شاید هم میپنداشته اند کورستان از سوی شمال شرق ایران زمین و حدود شرق تاجیکستان و هند به این کشور پیوسته پنداشته می شده است.