ز کردار شه گشت مانوش شاد
به دستور خویش این سخن برگشاد
فرستاد نُه پاره دفتر به شاه
که هر یک سوی دانشی برد راه
چو دریای دانش مر آن هر یکی
فزون آمدی هر یکی بر یکی
از آن نُه، دو اندر پزشکی نمود
که اندر جهان آن پزشکی نبود
یکی انکست عرش را بود نام
که دانا ز خواندن شود شادکام
دگر علم بقراط اندر فصول
که مردم ز خواندن نگردد ملول
چهارم کتابی که خوانی علل
که آن را نیابی به گیتی بدل
بَلیناس گفته ست و گفتار اوی
همی جان فزاید به دیدار اوی
وز اخبار شاهان فرستاد پنج
که هر کس ز گیتی چه دیده ست رنج
همه داستانهای شاهان روم
ز کردارشان اندر این مرز و بوم