کتاب کوش نامه – نثر داستان – فصل چهاردهم

خلاصه منظومه کوش پیل دندان – فصل چهاردهم

 ( این متن متعلق به انتشارات پگاه دانش است و هر گونه استفاده از آن تنها با کسب اجازه کتبی از انتشارات مجاز است)

فصل چهاردهم – بیدادگری کوش پیل‌دندان در خاورزمین

کوش که از حملات قارن در امان مانده بود ظلم‌های خود را بیشتر کرد. از دخترانی که از سرزمین خوبان یا همان خلایق به او داده بودند صاحب دختری شد و مانند گذشته بر این دختر خویش نیز عاشق گشت. دخترش تمکین نکرد و کوش او را کشت.

به کوش خبر رسید که سیاهان بجه و نوبه طغیان کرده‌اند. دو پهلوان بزرگ آنان سنجه و ارندو یا همان دیو سپید بودند، کوش با آنان وارد جنگ شد و شکست سختی خورد.

کوش به‌صورت ناشناس به پیش کاووس شاه رفت و او را به حمله ترغیب کرد. کاووس شاه فریب خورد و شاه مازندران بر او پیروز گشت.

رستم به کمک کاووس شاه و ایرانیان شتافت و آنان را نجات داده و به ایران برگرداند. کوش در همان سرزمین باختر فرمانروایی می‌کرد ولی خود را به مردم نشان نمی‌داد، وزیران و اطرافیانش نیز به مردم می‌گفتند او آفرینندۀ جهان است و برای همین نمی‌توانیم همیشه او را ببینیم.

عاشق شدن مجدد کوش پیل‌دندان بر دختر خود

کوش که از جنگ با قارن آسوده شده بود ظلم و بیداد خویش را بیشتر کرد. از زنان و کنیزانی که شاه سرزمین خوبان یا همان سرزمین خلایق برای او فرستاده بود صاحب دختری شد.

دختر بسیار نیکو و زیباروی بود و کوش مانند قبل بر این دختر خویش نیز عاشق شد. شبی در مستی دخترش را خواست ولی او تمکین نکرد. کوش بی‌درنگ او را کشت و دوباره دستور ساختن بت با چهره دخترش را صادر کرد و مردمان به بت‌پرستی مشغول شدند. کوش تا زمان کاووس شاه زنده بود. هیچ‌کس از نژاد و اصل‌ونسب او خبر نداشت و هیچ درد و رنجی بر او وارد نمی‌شد.

پدیدآمدن سنجه و ارندو (دیو سپید) در بجه و نوبه و طغیان مجدد در باختر

در سرزمین بجه و نوبه، سنجه به قدرت رسید و پهلوان بزرگی به نام ارندو را سپهدار خویش ساخت که همان دیو سپید است. لشکر از سنجه و نوبه حرکت کرد و از راه سوان تمامی باختر را تاراج کردند تا به رقه رسیدند.

پیروزی سیاهان و گریختن کوش پیل‌دندان

خبر لشکرکشی سیاهان به کوش رسید و کوش لشکر خود را فراخواند و به راه افتادند. جنگ سختی میان آنان درگرفت. در میانۀ میدان کوش و دیو سپید به هم رسیدند ولی کوش یارای جنگ با دیو سپید را نداشت برای همین عقب‌نشینی کرده و با سپاهش به مصر بازگشتند.

فریب‌دادن کوش پیل‌دندان، کاووس شاه را برای لشکرکشی به مازندران

کوش به نزد کاووس شاه رفت از زیبایی‌های سرزمین مازندران، گنج‌های بسیار و معادن طلا و جواهرات آنجا سخن گفت.

کاووس شاه فریب خورد و قصد حمله به مازندران کرد.

لشکرکشی کاووس شاه به رقه و ریف و ورود به نوبه

کیکاووس و لشکریان حرکت کردند کوش آنان را راهنمایی می‌کرد تا  به سرزمین ریف رسیدند. کوش تصمیم داشت لشکر ایران را بر سر راه سوان مستقر کند. کیکاووس به سمت نوبه لشکر کشید و بر آن سرزمین تاختند و آنجا را ویران کردند.

پیروزی شاه مازندران بر کاووس شاه و نجات ایرانیان به دست رستم

خبر به شاه مازندران رسید و او با لشکر سیاهان بر کیکاووس تاختند و آنان را آن‌چنان میان دو کوه نگه داشتند که هیچ جایی از دنیا را نمی‌دیدند. سرانجام رستم از زابل حرکت کرده به مازندران رسید و کاووس ایرانیان را رها ساخت. کوش جواهرات و گنج‌های بسیاری به‌خاطر این لشکرکشی به کاووس داد.

نهانی حکومت‌کردن کوش پیل‌دندان و ادعای او بر آفرینندۀ جهان بودن

کوش بر اساس نظر وزیرش، خود را به مردم نشان نمی‌داد و گاهی بیست سال از مردم پنهان می‌ماند. روزی کوش مردم و بزرگان را فراخواند و گفت که من پادشاه نیستم بلکه خداوند شما هستم هر کاری بخواهم انجام می‌دهم. او که عمر خود را طولانی دید خود را جاودان می‌دانست و ظلم و جور خود را بیشتر کرد.

قبلی «
بعدی »