نام شخصیت: فریدون جنیدی
سال تولد شخصیت: ۲۰ فروردین ۱۳۱۸
محل تولد شخصیت: روستای معدن، شهرستان فیروزه
ملیت شخصیت: ایرانی
دین شخصیت: اسلام
شغل شخصیت: شاهنامه پژوه و نویسنده
وابستگان :
پدر شخصیت: بکتاش ایرانی
آثار و فعالیت ها :
آثار شخصیت:
تالیف ها:
- نامه پهلوانی، خودآموز خط و زبان پهلوی ساسانی و اشکانی
- زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتارهای ایرانی
- فرهنگ هزوارشهای پهلوی
- داستانهای رستم پهلوان (مجموعه یازده جلدی)
- زروان، سنجش زمان در ایران باستان (دربارهی مناسبتهای روزها و ماههای سال در ایران باستان)
- فضل بن شادان نیشابوری و نبرد اندیشهها در ایران پس از اسلام چاپ نخست ۱۳۶۰
- زمینهی شناخت موسیقی ایران، انشارات پارت، ۱۳۶۱
- نقش جانوران در سخن سعدی
- کارنامه ابن سینا
- نبرد اندیشه ها در ایران پس از اسلام
- ویرایش شاهنامه فردوسی دوره شش جلدی
فعالیت های شخصیت:
سرپرستی و همکارهای پژوهشی
- فرهنگ واژه های اوستا (اوستایی- پهلوی – فارسی – انگلیسی) – احسان بهرامی/ فریدن جنیدی
- فرهنگ بیذوی، برادران مزرعتی، با پیشگفتار و یاوری فریدون جنیدی
- واژنامهء رومانو، شیرعلی تهرانی زادهء قوچانی، با پیشگفتار و یاوری فریدون جنیدی
- واژنامهء راجی (گویش دلیجان)، حسین صفری، با پیشگفتار و یاوری فریدون جنیدی
- نامه فرهنگ ایران(دفتر یکم)، گردآوری : فریدون جنیدی
- نامه فرهنگ ایران(دفتر دوم)، گردآوری : فریدون جنیدی
- نامه فرهنگ ایران ( دفتر سوم)، گردآوری : فریدون جنیدی
توضیحات شخصیت:
فریدون جنیدی، فرزند بکتاش ایرانی و پدربزرگی قندهاری در ۲۰ فروردین ۱۳۱۸ در کوهستانِ ریوندِ نیشابور (روستای معدن) زاده شد. در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد و اکنون مدیر بنیاد نیشابور و نشر بلخ است. ایشان سالها استاد دانشگاههای صنعتی شریف ، تهران و کرمان استاد بوده و به آموزش زبانهای باستان و شاهنامه و اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبانهای پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمنهای شاهنامهخوانی در بنیاد نیشابور مشغول است. وی از سال ۱۳۶۴ چند شماره مجلهی پژوهشی نامه فرهنگ ایران را منتشر کردهاست.
در معرفی شخصیت و نگرش فریدون جنیدی شاید این خاطرۀ چند سطری بهتمامی گویا باشد. این خاطره بازمیگردد به ۱۳۴۵ خورشیدی، زمانی که فریدون جنیدیِ جوان در کلاس درس تاریخ فرهنگ مرحوم عیسی صدیق نشسته بود و استاد داشت درباره تلاشهای هِنری راولینسونِ اروپایی که با بررسی کتیبه بیستون توانسته بود، خط میخی را بخواند، دادِ سخن میداد و میگفت که «یک اروپایی برای خواندن سنگنوشته ایرانی سی سال زمان نهاد، شما که ایرانی هستید آیا حاضرید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید». در این هنگام فریدون جنیدی برمیخیزید و خطاب به استاد میگوید که «استاد، مگر شما آن ایرانیان را که سی سال بر سر کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند، نمیشناسید؟ مگر فردوسی برای زنده نگهداشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان ننهاد، با آنکه بارها گفته شده است که نان جوین نیز بر سفره نداشته است؟ مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ ننهاد؟ هنوز کفن دهخدا خشک نشده است، شما به جای آنکه جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک میشمارید تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند؟ اکنون برای آنکه بدانید جوانان ایرانی سی سال از زندگی خود را بر سر فرهنگ ایران مینهند، همین جا به شما میگویم: من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند».
لینک های مرتبط: