ضرب المثل های شاهنامه – بخش پنجاه و نهم – سرو آوردن خر و گم کردن گوشش

ضرب المثل ( دستانزد ) : سرو آوردن خر و گم کردن گوشش

توضیحات ضرب المثل : درود بر دوستان و یاران جان ، آدینه تان به خیر و شادی. باز آدینه فرا رسید و با یکی دیگر از ابیات زیبای شاهنامه که جنبه دستانزد و تمثیلی دارد در خدمت شما هستیم.

بیتی که امروز انتخاب شده از بخش یازدهم داستان پادشاهی خسرو پرویز انتخاب شده . زمانی که بهرام پس از یک گفتگوی طولانی و ناخوشایند با خسرو به نزد یاران خود باز می گردد، خبر بازگشت او به گردیه می رسد و شتابان به نزد برادر می رود تا چگونگی و نتیجه گفتگو را جویا شود . گردیه می گوید که اگر خسرو با تو به تندی سخن گفته تو راه آشتی را پیش گیر.

اما بهرام گفت که او را به شاهی نمی شناسد چرا که از داد و خرد و دانش بهره ندارد که این ها از گوهر و نژاد برای پادشاه بالاتر است. گردیه در برابر این زیاده خواهی و لجاجت بهرام می گوید : هرچه به تو می گویم تو گوش نمی دهی ، بدان آن کسی دوست توست که عیب تو را به تو بگوید و سپس تمثیلی برای بهرام می آورد :

برین بر یکی داستان زد کسی         –         کجا بهره بودش ز دانش بسی

🌹که خر شد که خواهد ز گاوان سروی         –         بیکباره گم کرد گوش و بروی

این بیت اکنون به صورت دستانزد به کاربرد دارد، مفهوم ساده این بیت این است که : خری رفت تا شاخ گاوان را بگیرد شاخ که به دست نیاورد گوش هایش را نیز از دست داد. اگر این را با داستان بهرام و خسرو بخواهیم تطبیق دهیم ، منظور گردیه این است که تو(بهرام) مانند همان خری هستی که از روی زیاده خواهی می خواهی شاخ داشته باشی اما غافل از اینکه تو نژادی داری که شاخ نمی تواند داشته باشد و این زیاده خواهی ات سبب از دست دادن گوش ها (مقام و جانت) خواهد شد.

این بیت زمانی کاربرد دارد که برای بیان آزمندی زیان بار و خطر خیز به کار می رود و از امثال کهن ایرانی است ظاهرا قدیمی ترین مأخذ آن در ادبیات فارسی همین بیت شاهنامه است و کاربرد مشابه دیگرش در بیتی از کمال الدین اسماعیل نیز دیده می شود :

خررفت که آورد سُرویی         –         ناورد سرو،دو گوش بنهاد  ((امثال و حکم دهخدا))

این مثل را اعراب از ایرانیان گرفته و به صورتهای گوناگون به کار برده اند از جمله : ذَهَبَ الحِمارُ یَطلُبُ قِرنَین فَعادَبِلا اُذْنَین

در گلستان سعدی نیز ابیاتی نزدیک به همین مفهوم وجود دارد :

شد غلامی که آب جو آرد         –         آب جوی آمد و غلام ببرد

دام هربار ماهی آوردی         –         ماهی این بار رفت و دام ببرد

یک بیت زیبا در آثار شاعران دیگر و حتی ادبیات قومی دیگر نیز دیده می شود و اینگونه است که تاثیر فرهنگ و ادبیات بسیار تاثیرگذار تر از سایر مجموعه ها خواهد بود. امیدوارم بهره ببریم و هرگز ما اینگونه آزمند نشویم که این بیت و دستانزد در مورد ما به کار رود.

سپاس فراوان از پهلوان پرمون عزیز بابت تهیه این دستانزد زیبا ، در پناه یزدان

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »