ضرب المثل های شاهنامه – بخش هفتادم – وعده های پوچ و دروغین در اوج ناتوانی

ضرب المثل ( دستانزد ) : وعده های پوچ و دروغین در اوج ناتوانی

توضیحات ضرب المثل :

درود و روز خوش گرامی یاران جان

آدینه ای دیگر همراه با نکته ای دیگر از حکمت بی پایان حکیم توس .

دستانزد این مجال را هم از داستان بهرام چوبین برگزیدیم .

آنگاه که ساوه شاه در توهم تاج و تخت ایران مرزهای این سرزمین را به لشکریان بی شمار خویش عرصه تاخت و تاز می سازد اما سد محکمی چون بهرام راه را بر او می بندد .

دلاوری و هوشیاری و درایت بهرام در نبرد ،ساوه را برآن می دارد تا تلاش کند او را با اندیشه ی پادشاهی ایران و دامادی خویش و ثروت بی پایان بفریبد اما بهرام هوشیارتر از آن است که به فریب ساوه و اغوای پست و مقام دفاع از کشور را واگذارد پس پیشنهاد او را چنین پاسخ می دهد .

برین داستان زد یکی نامدار
که پیچان شد اندر صف کارزار

◀️ که چندان کند سگ به تیزی شتاب
که از کام او دورتر باشد آب

سگ آنگاه که تشنه است به تندی برای رسیدن به آب می کوشد و فرمان می برد اما چون سیراب گشت و به مقصود دست یافت تلاش و تکاپویش فرو می نشیند .

در واقع بهرام بدین دستانزد به ساوه یادآور می شود که وعده ی بخشش تاج و تخت ، دروغ و دستاویزیست برای رسیدن او به مقصود خویش واین نرم خویی و گشاده دستی بدان جهت است که او قدرت و توان لازم برای رسیدن به خواسته را ندارد اما چون با فریب بهرام به خواسته ی خویش رسید وعده را فراموش می کند .

چرا که خواهر زاده ی وی پادشاه ایران است پس چه نیازیست که او با جنگ ، پادشاهی را از خواهر زاده ی خویش بستاند و به بیگانه ای واگذارد .

به یقین برای ما مردم این روز و روزگار این دستانزد ، بسیار محسوس و قابل لمس است .

وعده هایی دروغین و پوشالی و پوچ ،سنگهای بزرگی که به روشنی علامت نرسیدن به مقصود است اما هر بار ما را می فریبد تا تشنگان قدرت و ثروت به مقصود خویش دست یابند .

باشد که بدانیم و بیندیشیم و به کار بندیم

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »