ضرب المثل های شاهنامه – بخش نود و پنجم – گزند آمد از پاسبان بزرگ

ضرب المثل ( دستانزد ) : گزند آمد از پاسبان بزرگ

توضیحات ضرب المثل :

درود گرامی یاران جان
آدینه و نکته ای دیگر از خرد نامه ی حکیم

درنگی دیگر می کنیم بر داستان خسرو و کشته شدن به دست فرزند و سوگنامه سوزان باربد.

ز فرزند شاهان به نیرو شوند
ز رنج زمانه بی آهو شوند

فرزند را میوه ی دل و بار زندگانی پدر و مادر می دانند اما آنگاه که پدر قربانی آز و زیاده خواهی و ناراستی و دنیاطلبی فرزند گردد ،دردیست جانگاه که بنیان زندگی و خانواده را به نابودی خواهد کشاند حال اگر این فرزند شاهزاده ی یک کشور باشد ، بدین بی خردی کشور و دودمان را به آستانه سقوط و هلاک خواهد کشاند این همان بی خردی شیرویه بود که حاصلش به باد دادن کشور و سلسله ی ساسانیان گشت و باربد در سوگنامه ی خویش بدان اشاره می کنه

همه بوم ایران تو ویران شمر
کنام پلنگان و شیران شمر
شد این تخمه ویران و ایران همان
برآمد همه کامه ی بدگمان
🔰گزند آمد از پاسبان بزرگ
کنون اندر آمد سوی رخنه گرگ

جان کلام را در بیت پایانی بجوییم

بی شک هر جامعه و مجموعه ناگزیز از داشتن فرمانده و پیشوا است .
انتخاب یک مدیر ،زعیم ،پادشاه و… برای رساندن یک جامعه و کشور به اوج اعتلاست اما آنگاه که این گزینش نابخردانه انجام شود ، اهریمنان فرصت بدی یافته و دست بدان بربیداد باز خواهد شد .حاصل کار آن خواهد شد که پاسبان بزرگ و زعمیم اعظم بجای درایت و خرد
با خودخواهی و آزمندی و نابخردی کشور را به آستانه فنا میرساند و ویرانگر زندگی و گیرنده ی جان و آرامش مردم خواهد شد .

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »