ضرب المثل های شاهنامه – بخش نود و نهم – که گاهی سکندر بود گاه فور

ضرب المثل ( دستانزد ) : که گاهی سکندر بود گاه فور

توضیحات ضرب المثل :

بادرود و احترام خدمت همراهان انجمن بزرگ فردوسی ، شاهنامه و شاهنامه خوانی…باز در آدینه ای دیگر در خدمت شما خواهیم بود با روشن کردن چراغی در سیاهی فرهنگ امروز مان ، که حال و احوال آن سخت نیاز به پالایش دارد….

 

بیت امروز از بخش هجدهم پادشاهی اسکندر انتخاب شده در آنجا که اسکندر به نبرد با فور هندی می رود و پس از کشتن او و انتخاب فردی به نام سورگ به عنوان جایگزین فور ، چنین به او سفارش می کند :

 

یکی با گهر بود نامش سورگ

ز هندوستان پهلوانی سترگ

 

سر تخت شاهی بدو داد و گفت

که دینار هرگز مکن در نهفت

 

ببخش و بخور هرچ آید فراز

بدین تاج و تخت سپنجی مناز

 

«که گاهی سکندر بود گاه فور

گهی درد و خشمست و گه کام و سور»

 

روی سخن با لت نخست بیت پایانی می باشد که کنایه ای بس روشن برای اهل دل دارد و بدان معناست که برای این دنیا و چرخ کردگار هیچ تفاوتی مابین هیچ کس در هیچ جایگاهی وجود نداشته و درد ، غم و به ویژه حسادت و آز به نوع زندگی دیگری و برتری هایش ، فایده و توفیری نخواهد داشت ، چرا که با اندک نهیبی یا کوچکترین تلنگری همه چیز وارونه می گردد و عمر کوتاه نیز ارزش این همه دغدغه را ندارد…

 

ارادتمند 🙏🌷🙏

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »