ضرب المثل های شاهنامه – بخش صد و سی و یکم – بوی شیر از دهن یا لب کسی آمدن

ضرب المثل ( دستانزد ) : بوی شیر از دهن یا لب کسی آمدن

توضیحات ضرب المثل :

درود بر دوستان و همراهان عزیز
پگاه به خیر و شادی

آدینه ای دیگر و دستانزدی دیگر …

اینبار نیز به سراغ داستان زیبای سیاوش رفتیم در بخش پنجم داستان طبق بخش بندی چاپ مسکو، گرسیوز که عقب نشینی کرده از جنگ ، سیاوش وارد شهر بلخ شده و نامه ای به پدر می نویسد :

سیاوش در بلخ شد با سپاه
یکی نامه فرمود نزدیک شاه
نوشتن به مشک و گلاب و عبیر
چنانچون سزاوار بد بر حریر

سیاوش در نامه به کاووس خبر داد که سه روز جنگیده اند و روز چهارم پیروز شده و وارد بلخ شده اند ، سپاهیان وی تا جیحون را فرا گرفته اند و افراسیاب در سغد است …. اگر شاه فرمان دهد من سپاه را به حرکت در آورده و جنگ را آغاز کنم ….
نامه به کاووس می رسد و او شادمان خدا را سپاس می گوید و با شادمانی پاسخ می دهد : همیشه پیروز و شاد باشی ، سپاه آراستی و خواهان جنگ شدی زیرا هنرمند هستی و راستی در کارت است و در ادامه :
《همی از لبت شیر بوید هنوز
که زد بر کمان تو از جنگ توز》

بوی شیر از لب یا دهن کسی آمدن کنایه از کم سال و نوجوان بودن است و در ادبیات فارسی و ادبیات عامه به صورت ضرب المثل بسیار مورد استفاده قرار گرفته است …
در شاهنامه فردوسی نیز علاوه بر داستان سیاوش، در داستان های دیگر نیز دیده شده است :
در داستان سهراب، وقتی خبر لشکر کشی سهراب به افراسیاب می رسد در ادامه شاهد این بیت هستیم :

هنوز از دهن بوی شیر آیدش
همی رای شمشیر و تیر آیدش

همچنین در داستان اسکندر ، زمانی که به کید خبر می دهند که شاه می خواهد آن چهار چیزی که هیچ کس در جهان جز تو ندارد، را بداند چیست ؟ نخست جای را از بیگانه تهی می کنند و با فرستاده سخن می گویند و نخستین چیزی که از آن یاد می کنند دخترش است که در وصف وی این بیت را می گوید :

کمندست گیسوش همرنگ قیر
همی آید از دو لبش بوی شیر

همچنین در داستان زو طهماسب که پس از درگذشت زو وقتی رستم را برای جنگ آماده می کنند زال به دنبال اسبی قوی برای رستم است و می گوید این اسبان تاب تحمل رستم را ندارند … نخست باید به رستم گویم تا همداستان است یا نه و وقتی به سراغ وی می رود می گوید هنوز زمان جنگ تو فرا نرسیده و چنین می گوید :

هنوز از لبت شیر بوید همی
دلت ناز و شادی بجوید همی

علاوه بر شاهنامه، این دستانزد در اشعار دیگر شاعران نیز دیده شده است :

می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گرچه در شیوه گری هر مژه اش قتالیست
(حافظ)

بوی شیر از لب همچون شکرش می آید
گرچه خون می چکد از شیوه زلف سیهش
(حافظ)

آنکه می آید زطفلی از دهانش بوی شیر
می گدازد عاشقان را چون شکر در جوی شیر
(صائب تبریزی)

شیر مردان را بجان از رشک شور افکنده ام
گرچه می آید چو طفلان از دهانم بوی شیر
(طالب آملی)

امیدوارم بهره برده باشید

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »