ضرب المثل ( دستانزد ) : خشت خشک بر آب افکندن
توضیحات ضرب المثل :
درود بر دوستان و همراهان عزیز
پگاه به خیر و شادی
آدینه ای دیگر و دستانزدی دیگر ….
قدم میزنیم در جنگل های انبوه ادبیات فارسی و به سوی درخت پر بار شاهنامه می رویم و یکی از میوه های آن را می چینیم :
در داستان پر پند و اندرز انوشیروان، پس از پایان جنگ خاقان چین با هیتالیان، نوشین روان باز بزمی با بوزرجمهر دارد که در پایان این بزم، انوشیروان می پرسد :
چه چیزی از همه چیز زیباتر است و مرد خردمند از آن سرفراز می گردد ؟
که بوزرجمهر پاسخ می دهد :
چنین داد پاسخ که ای پادشا
مده گنج هرگز به ناپارسا
《چو کردار با ناسپاسان کنی
همی خشت خشک اندر آب افکنی》
اصل سخن در بیت دوم است که جنبه ضرب المثل و دستانزد دارد ، خشت آجر خام و نپخته است اگر خوب خشک نشده باشد و همانگونه مورد استفاده قرار گیرد، فایده ای ندارد زیرا آن بنا به زودی فرو می ریزد.
و اگر خشت خشک را در آب بیاندازی تمام زحماتت که برای به دست آوردن خشت کشیده بودی بر باد خواهد رفت …
خشت باید خشک بماند
و این کاری بیهوده و عبث است، در این ابیات نیز بوزرجمهر می گوید : گنج را هرگز به فرد ناسزاوار و ناسپاس نبخش، وقتی با فرد ناسپاس نیکی کنی کاری بیهوده انجام داده ای زیرا او قدر آن را نمی داند.
این دستانزد زمانی کاربرد دارد که کسی کاری انجام می دهد و خوبی در حق کسی می کند که فایده ای ندارد و یا کار اشتباهی را مرتکب شده که اصلاح آن مشکل است ، چنین ضرب المثل هایی در ادبیات ما فراوانند که از معادل های آن می توان به :
آمد ابرویش را درست کند زد چشمش را نیز کور کرد
وسمه بر ابروی کور کشیدن
و
نقش بر آب زدن ، اشاره کرد …
حکیم در جای دیگری نیز این دستانزد را به گونه ای دیگر نیز به کار برده است :
بدانست بهرام کان بود زشت
به آب اندر افکند و تر گشت خشت
شاعران دیگر نیز از این دستانزد در اشعار خود استفاده کرده اند :
خیام :
تا چند زنم به روی دریا ها خشت
تا کی غم مسجد برم و فکر کنشت
شیرین سخن شیراز، سعدی :
نیکخواهانم نصیحت می کنند
خشت بر دریا زدن بی حاصل است
امیدوارم سرانجام کارهایی که انجام می دهید چون سرانجام خشت خشک بر آب افکندن نباشد و به نتیجه مطلوب برسید.
در پناه یزدان
این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.