نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : شیراز
نام فعلی مکان جغرافیایی : شیراز
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:
شرح مکان جغرافیایی:
شیراز: از شیراز اولین بار در داستان اشکانیان بدین گونه نام برده شده است که بهرام اشکانی، مشهور به اردوان، حاکم شیراز و پارس و سپاهان بود:
ورا بود شیراز تا اسپهان که داننده خواندش مرز مهان
دومین یادکرد از شیراز مربوط به زمان پادشاهی پیروز، نیای انوشیروان و پدر قباده است، که گوید وی چون قصد لشکرکشی به سرزمین هپتالیان در ماوراء النهر را داشت پسرش قباد را با خود برد و فرزند دیگرش بلاش را در مرکز حکومت خویش، پارس، باقی گذاشت، پهلوانی شیرازی به نام سوفرای را هم که حکمران و مرزبان زاولستان بود به مواظبت از تلاش و تخت و گاه خود گماشت:
بدان گه که پیروز شد سوی جنگ یکی پهلوان جست با رای و سنگ
که باشد نگهبان تخت و کلاه بلاش جوان را بود نیکخواه
بدان کار شایسته بود سوفرای یکی نامور بود و پاکیزه رای
جهاندیده از شهر شیراز بود سپهبد دل و گردن افراز بود
هم او مرزبان بود به زاولستان به بست و به غزنین و کاولستان
آخرین یادکرد از شیراز مربوط به اواخر پادشاهی هرمزد نوشین روان و آغاز کار فرزند او خسروپرویز است، که گوید چون خسرو از پدر بیمناک شد و به سوی آذرآبادگان گریخت عمدہ حکمرانان و سالاران ولایات به وی پیوستند، که یکی از آنها هم سام اسفندیار از شیراز بود. بنابراین، شیراز شهری کهن و مربوط به دوره قبل از اسلام بوده است. اما بعضی از جغرافی دانان آن را شهری اسلامی خوانده اند، اصطخری که خود اهل فارس بوده
نوشته است:«شیراز محدث است، محمد بن القسم بن ابی عقیل پسرعم حجاج بن یوسف بنا کرده و از همه شهرهای پارس حمل به شیراز برند و از آنجا به هیچ جای نیرند، و لشکرگاه اسلام آنجا زدند در آن وقت کی بر اصطخرجنگ می کردند، و شهر آن وقت بنا کردند. و مقدار یک فرسنگ باشد، و بارو ندارد، و دیوان پارس آنجا باشد و عاملان از اینجا روند» اما همو یادآور شده که در پارس «هیچ ناحیتی و روستایی نیست که نه در او آتشگاهی هست. آنچه بزرگ تر است و معروف تراز آن یاد کنیم..، و به شیراز آتشکده ای هست مسوبان خوانند» همین خبر می رساند که پیش از اسلام هم شیراز شهری آباد بوده است.
ابن بلخی هم نوشته است: «در روزگار ملوگ فرس شیراز ناحیتی بود، و حصاری بر زمین، و به ابتدای اسلام همچنان بود تا روزگار عبدالملک بن مروان که حجاج بن یوسف مدبر کار او بوده و حجاج برادر خویش محمد را به پارس فرستاد و او«بنای شیراز اوگند»
بارتلد یادآور شده که «اکثر جغرافیانویسان عرب بنای شیراز را به اعراب نسبت می دهند. ضمنا می گویند که شیراز مثل کوفه و واسط در بین النهرین از اردوگاه قشونی پدید آمد و شهری که اعراب در اینجا بنا کردند مثل بغداد به عربی معروف شد. از قراری که اصطخری تفسیر می کند شیراز یعنی شکم شیر(جوف الاسد)، شهر را برای آن به این اسم نامیدند که انواع خوردنی ها را از اطراف واکناف به آنجا می آوردند.
مطابق بعضی افسانه ها مؤسس این شهر شیراز پسر فارس پسر طهمورث بوده و فقط ترقی و توسعه شهر مربوط به زمان اعراب است (ابن فقیه، ص ۱۹۶). گذشته از این قصه ها، مهم ترین سندی که نشان می دهد شیراز پیش از اسلام هم شهری مهم و آباد بوده. صورت های حجاری شده ایام هخامنشیان و ساسانیان است که در حوالی شهر کشف شده و نیز قلعه ای معروف به قلعه بندر و یا فاهندز که از ابنیه دوره ساسانیان است و در سمت شمال شرقی شهر کنونی، نزدیک قبر سعدی شاعر، بر روی کوه واقع شده است. ظاهرا این همان ارگی است که عرب ها قلعه شهموبذ می نامیدند. کلمه شهموبد ثابت می کند که این قلعه قبل از دوره اسلامی ساخته شده است. مسلمانان قلعه فاهندز را به زمان قبل از اسلام نسبت داده اند و همین اسم در قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) دیده می شود وی در ادامه سخن به تاریخچه شیراز در قرون بعد هم پرداخته است. شیراز که در زمان آل بویه، خصوصأ حکومت عضدالدوله دیلمی (۳۳۴-۳۷۲ ق)، مرکز حکومت بود از رونق و شکوفایی بسیاری برخوردار شد. پس از تخریب خراسان توسط مغولان و انتقال مرکزیت فرهنگی ایران به فارس، شیراز درخششی ویژه یافت، برآمدن سعدی شیرازی در سده هفتم و حافظ شیرازی در سده بعد، و نیز ده ها شاعر و ادیب و عالم دیگر از این شهر شهرت آن را جهانی کرده است. اکنون هم شیراز مرکز استان فارس ایران و از زیباترین شهرهای این کشور است.