نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : شیر
نام فعلی مکان جغرافیایی : شیرتپه
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:
شرح مکان جغرافیایی:
شیر: در تعیین مرزهای ایران و توران توسط سران دو کشور به هنگام پادشاهی زوطهماسب ایران که در موضع ضعف بوده و توران در موضع قدرت، آمده است:
بر آن برنهادند هردو سخن که در دل ندارند کین کُهن
ببخشند گیتی به رسم و به داد زکار گذشته نیارند یاد
ز رودابد و شیر تا مرز تور از آن بخش گیتی به نزدیک و دور
با توجه به این که غرض از رودابد در ابیات مزبور ظاهرا همان خرده ولایت زورابدا زورآباد، صالح آباد کنونی در جنوب سرخس و شمال شهرستان تربت جام است، شیر هم باید همجوار آن و نزدیک سرخس بوده باشد. دکتر خالقی به رغم انتخاب درست شیر به جای «دریای پیکند»، در آن سوی جیحون(!)، نوشته است که «جای دقیق رودابد و شیر روشن نیست… از محلی به نام شیر چیزی نمی دانیم، ولی اگر همان بیشه شیرچین باشد، جایی در آمل و یا در توران است، و جایی هم به نام فم الاسد داریم. از سوی دیگر، چون جیحون را مرز ایران و توران می دانستند باید این نواحی را در نزدیکی های جیحون گمان برد»
اولا باید گفت که جیحون همیشه مرز ایران و توران نبوده، بلکه بسته به قدرت و پیشروی سپاه طرفین مرز دو کشور تغییر می کرده است. اما شیر دژی استوار در مدخل دره ای بوده که دو رود شهد یا هریرود و کشف رود در آنجا(در محل پل خاتون کنونی در جوار سد دوستی) به هم می پیوندند و با نام کاسه رود، تجن کنونی، به سوی سرخس جریان می یابد. ویرانه های ارگ یا قلعه مرکزی این دژاکنون به نام شیرتبه در حاشیه چپ رود تجن، که رود مرزی ایران و ترکمنستان است و شهر سرخس ایران را از ولایت بادغیس پیشین جدا می کند، دیده می شود و به استناد قدمت سفال هایش عمری چندهزارساله دارد.
از این دزیا قلعه شیر در متون قرون آغازین اسلامی خیلی کم سخن گفته می شود، با این همه، همان اخبار اندک هم مغتنم است. در زندگانی شیخ احمد جام آمده است که وقتی وی در جام می زیست «سلطان عالم (سنجر سلجوقی) به دهنه شیر آمده بود و…». مصحح کتاب: حشمت الله مؤید سنندجی، در معرفی دهنه شیر نوشته است که یاقوت شیر را یکی از قرای سرخس خوانده (۱) معجم البلدان، ذیل «شیر») لذا باید«دهنه را به معنی نزدیکی با حدود و حوالی قریه شیر دانست». ظاهرا شیرو دهنه آن نقطه ای استراتژیک به حساب می آمده است.
در نیمه دوم سده ششم هجری (دوازده میلادی) که دوحکومت قدرتمند ایران شرقی عبارت بوده اند از غوریان (سوریان) و خوارزمشاهیان، باری یکی از برادران آزرده سلطان محمد خوارزمشاه به نام سلطان شاه که از برادر روی برتافته و با یاری ترکان قراختایی ماوراء النهر شهر مرو را متصرف شده بود و غوریان را تهدید می کرد، لشکری به «دهانه شیر سرخس» برد، سفیری هم نزد سلطان غیاث الدین غوری به فیروزکوه غور فرستاد. سفیر در حین مذاکره با غیاث الدین، از سر مستی و تهدید گفت که «سلطان ما با لشکری عظیم در دهانه شیر سرخس منتظر است و از مطربان مجلس خواست تا این دو بیت را بخوانند:
زان شیر که با شیر دهانه است مقیم شیران جهان از او هراسند عظیم
ای شیر تو، یعنی سر و دندان بنمای کین ها همه در دهان شیرند زبیم
یکی از پیرامونیان غیاث الدین هم فی المجلس این دو بیت را در جواب او سرود و از مطربان خواست آن را بخوانند:
آن روز که ما رایت کین افرازیم وز دشمن مملکت جهان پردازیم
شیری زدهانه گرنماید دندان دندانش به گرز در دهان اندازیم
گرچه نمی دانیم «دهانه شیر سرخس» در این ماجرا دقیقا کجا بوده و چه ارتباطی با «شیرتپه» موجود داشته، اما تردیدی نیست که حدود شیرتپه محلی استراتژیک برای عبور از کاسه رود به بادغیس و پیرامون هرات، ایضا ورود به خراسان کنونی از طریق زورابد(رودابد)، بوده است. خواندمیر نیز ذیل حوادث اواخر سده هفتم هجری از محلی به نام قراتیه سرخس نام برده و یادآور شده که «آن را شیر سبیل نیز گویند». در نتیجه، مرزهای ایران و توران، در موقعیت ضعف ایران، ظاهرا باید در همین حدود زورابد و شیر سرخس، أیضا محل کنونی مشهور به مزدوران (۱ مرز تور) در میان سرخس و زورآباد تعیین شده باشد.