که جمشید با فر و انگشتری – به فرمان او دیو و مرغ و پری
نام : جمشید
نام های دیگر جمشید : جم، یمه،یم
معنای نام جمشید : واژهٔ جمشید از دو بخش ساخته شدهاست: «جم» و «شید»؛ «جم» در اوستایی برابر با همزاد و «شید» به معنای نور است. پس جمشید به معنای همزاد و همانند نور است.
محل مرگ : در دریای چین بدست ضحاک اسیر شده و توسط او با اره به دو نیم می شود
دوره شاهنامه ای پیشین : اسطوره ای
دوره شاهنامه ای جدید : پیشدادیان
ملیت : آریایی
نشان پرچم ( درفش ) : نمادی از پرنده شاه باز با رنگی معمولا قرمز
وابستگان :
پدر جشید : بر اساس شاهنامه طهمورث دیو بند
همسران جمشید : پری چهر، دختر پادشاه کورنگ
فرزندان جمشید : دو دختر بنام ارنواز و شهرناز
توضیحات شخصیت :
جمشید یکی از پادشاهانِ اساطیری ایرانی است و قدمتی بس کهن دارد. نام او در اوستا و متون پهلوی و متنهای دوران اسلامی آمدهاست. در اسطورههای ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شدهاست. جمشید در شاهنامه، فرزندِ تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام بهخاطرِ خودبینی و غرور فرّه ایزدی (فر به معنی عزت چیزی مثل حمایت مردمی) را از دست میدهد و بهدستِ ضحاک کشته میشود
جمشید در اوستا : جمشید در اوستا همان یِمه (به انگلیسی:Yima) پسر ویوَهوَنت ویوَنگهَنت (ویونگهان) است که با یَمه پسر ویوَسوَنت اساطیر هندی مطابقت دارد.در فرهنگ واژههای اوستا در پی نام جمشید چنین آمدهاست:
«جمشید: دوران تابندگی و درخشش زندگی آریاییان. زمان جمشید زمانی بود که در آن مردمان به زدن خشت و ساختن ایوان و گرمابه و شهر، جامها و آوندهای سفالین، رشتن و بافتن ابریشم و کتان و پنبه، برآوردن گوهرها از دل سنگ، ساختن کشتی و بو و عطر و میو… دست یافتند.
بر پایه گزارش اوستا، زاده شدن جمشید، پاداشی بود که اهورامزدا در پی آماده ساختن نوشابهٔ هَوم برای نخستین بار بدست ویونگهان، پدر جمشید، به او داد.
بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان در هنگام یخبندان در پناهگای که بدستور اهورامزدا ساخته بود پناه داد و پس از یخبندانی بزرگ از سرزمینهای سرد به بیرود، به سوی ایرانویج (مرکز نژاد و تخمهٔ آریا) رهنمون شد.
از این پناه گاه در اوستا با نام ورِ جم کرد یاد شدهاست. وَر در زبان اوستایی برابر با جای سر پوشیده، پناهگاه، غار است و کِرِتَ (کرد) برابر با فراهم کردن، پایه گذاشتن، ساختن است که ورجم کرد برابر میشود با پناهگاهی که جمشید ساخت.
جمشید و جشن نوروز : بدینسان جمشید با خردمندی به همهٔ هنرها دست یافت و بر همه کاری توانا شد و خود را در جهان یگانه یافت. آن گاه انگیزهٔ برتری و خود بینی در او بیدار شد و در اندیشهٔ پرواز در آسمان افتاد:
فرمان داد تا تختی گرانبها برایش ساختند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهٔ او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و این همه به فر ایزدی میکرد. جهانیان از شکوه و توانایی او خیره ماندند، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندند بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند.
لیست اشعار :