عنوان : شاهنامه بوعلی محمد بن احمد بلخی
نام صاحب اثر: بوعلی محمد بن احمد بلخی
تاریخ نگارش: قبل از ۳۹۱ هجری قمری
محل نگارش: بلخ
توضیحات اثر و صاحب اثر:
اَبوعَلیِ بَلْخی، محمد بن احمد، از نخستین مؤلفان شاهنامه. از زندگانی او هیچ آگاهی در دست نیست. تنها ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه او را شاعر خواند، و تألیف شاهنامهای را نیز به وی نسبت داده است. تارخ تألیف شاهنامۀ وی دقیقاً مشخص نیست، تنها میتوان گفت که در کنار شاهنامههای مسعودی مروزی، ابوالمؤید بلخی و ابومنصوری، از کهنترین شاهنامههایی بوده که پیش از شاهنامۀ فردوسی تألیف یا سروده شده است. البته نظر به تاریخ نگارش اثار الباقیه در سال ۳۹۱ هجری قمری این اثر باید قبل از این زمان باشد.
نبودن منابع تاریخی کافی دربارۀ ابوعلی بلخی و شاهنامۀ او، گروهی از پژوهشگران را بر آن داشته است تا وی را با برخی دیگر از مؤلفان یا سرایندگان قدیم شاهنامه یکی بدانند.
روزن، ابوعلی را مؤلف شاهنامهای دانسته است که در ۳۴۶ ق / ۹۵۷ م به فرمـان ابومنصور محمد بن عبدالرزاق نوشته شد. اما صفا (همانجا) دلیلهایی استوار در رد این نظر آورده است:
- نخست آنکه بیرونی (ص ۱۱۶) افزون بر ذکر شاهنامۀ ابوعلی بلخی، در جای دیگر صریحاً به شاهنامۀ ابومنصوری هم اشاره کرده است.
- دیگر آنکه در مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری، از ابوعلی بلخی، نامی برده نشده است.
- گذشته از این، روایت ابوعلی دربارۀ اسطورۀ گیومرث با گفتۀ فردوسی که براساس شاهنامۀ منثور ابومنصوری به نظم کشیده شده است، یکی نیست.
بارتولد براساس قول بیرونی که ابوعلی بلخی را شاعر خوانده و نیز به سبب یکسانی نام و نام پدر او با دقیقی، این دو را یکی دانسته و افزوده است که احتمالاً مؤلف شاهنامۀ ابومنصوری همان دقیقی بوده است. اما این حدس بارتولد نیز درست نمینماید، زیرا کنیۀ دقیقی اومنصور بوده، نه ابوعلی و همچنین نسبت «بلخی» را منبع متأخری چون مجمع الفصحا به وی داده است و گذشته از اینها، به هیچ روی نمیتوان گفت که وی جز همان ۰۰۰‘۱ بیتی که در شاهنامۀ فردوسی وارد شده، منظومۀ دیگری در تاریخ شاهان ایران داشته است و آن مقدار هم تنها به دوران گشتاسپ محدود و منحصر است و نام شاهنامه بر آن اطلاق نمیتوان کرد.
گروهی دیگر ابوعلی بلخی را همان ابوالمؤید بلخی (ﻫ م) شاعر که شاهنامهای به نثر داشته است، دانستهاند (تقیزاده، ؛ بهار، ؛ قزوینی، عثمان اف). با اینکه این نظر طرفداران بیشتری یافته است، اما چندان اساس استواری ندارد، چه، مهمترین دلیلی که برای اثبات آن ذکر شده، این است گفتهاند: با وجود شاهنامۀ مشهور ابوالمؤید بلخی، چرا باید بیرونی در آثار الباقیه از شاهنامۀ همشهری او ابوعلی بهره بوده است؟ آنگاه چنین نتیجه گرفتهاند که ابوعلی بلخی احتمالاً همان ابوالمؤید بوده است. هر چند چنین پرسشی منطقی مینماید؛ اما برای اثبات یکی بودن این دو کافی به نظر نمیرسد. علاوه بر این، آگاهیهای موجود دربارۀ ابوعلی بلخی و معاصرانش، تا حدی مؤید جدا بودن این دو از یکدیگر است.
ابوریحان بیرونی روایتی دربارۀ مبدأ آفرینش انسان از نظر ایرانیان از قول ابوعلی بلخی نقل کرده است که در مقایسه با روایات منقول دیگر در آثار الباقیه قابل تأمل است. ابوعلی چنانکه خود گفته است، در تألیف شاهنامه، اخبار خود را براساس آثار عبدالله ابن مقفع (ﻫ م)، محمد بن جهم برمکی، هشام بن قاسم، بهرام بن مردانشاه و بهرام بن مهران اصفهانی که همگی ترجمههایی عربی ــ غالباً با نام سیرالملوک ـ از خداینامه یا خدای نامههایی به زبان پهلوی بودهاند، تصحیح کرده، سپس آنها را با اخبار بهرام هروی مجوسی مقابله نموده است .
به روایت ابوعلی بلخی: «گیومرث ۰۰۰‘ ۳ سال در بهشت و ۰۰۰‘ ۳ سال دیگر در زمین سپری کرد. او را گرشاه مینامند، زیرا گر به زبان پهلوی به معنی کوه است و او در کوه میزیست و بسیار زیبا بود. گیومرث پسر اهرمن به نام خزوره را بکشت. پس اهرمن از گیومرث به خدا شکایت برد و خداوند برای حفظ پیمانی که با اهرمن داشت، گیومرث را بعد از آنکه عوالم و احوال پس از مرگ را به او نشان داد و به مردن مشتاق کرد، بیجان نمود. دو قطره از پشت گیومرث بر کوه دامداذ در اصطخر چکید و از آنها دو بوتۀ ریواس برآمد که به صورت دو انسان، مشی و مشیانه، درآمدند … »
آثاری که ابوعلی بلخی در تدوین شاهنامۀ خود از آنها بهره برده، چنانکه گفته شد، بجز کتاب بهرام هروی مجوسی ــ که نام آن دانسته نیست ــ همگی ترجمۀ خدای نامهها بوده است. به گفتۀ حمزۀ اصفهانی روایتهایی دربارۀ مبدأ آفرینش انسان در خداینامه وجود داشته که ابنمقفع و محمد بن جهم در ترجمه، آن روایات را نیاوردهاند. با اینهمه، حمزه خود روایت مربوط به آفرینش را از اوستا نقل کرده که جدا از تفاوتهایی اندک، با روایات ابوعلی بلخی همسان است. از سوی دیگر در منقولات حمزۀ اصفهانی از کتاب بهرام بن مردانشاه، تنها به خطوط کلی اسطورۀ آفرینش اشاره شده است و چنانکه از منابع موجود بر میآید، در آثار هشام بن قاسم و بهرام بن مهران اصفهانی نیز که غالباً از آنان همراه با این گروه یاد میشود ، افزون بر آنچه ایشان آوردهاند، اشارات تازهای وجود ندارد. البته ممکن است بهرام بن مهران اصفهانی مذکور در روایت ابوعلی بلخی، همان محمد بن بهرام بن مطیار اصفهانی در منابع دیگر (ابن ندیم، حمزۀ اصفهانی،)، یا بهرام اصفهانی مذکور در مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری (قزوینی) باشد. از اینرو میتوان نتیجه گرفت که ابوعلی بلخی احتمالاً از کتاب بهرام هروی مجوسی بیش از آثار دیگران بهره برده است. از طرفی چون روایت ابوعلی با روایات دینی زردشتی در اینباره بسیار نزدیک است (مثلاً: مینوی خرد، فصل ۲۶، بندهای ۱۴-۱۵؛ بندهش، ۸۱- ۸۳؛ دینکرد، کتاب ۸، فصل ۱۳)، چنین مینماید که کتاب بهرام هروی مجوسی خود بیشتر بر این روایات متکی بوده است. از همینرو در شاهنامۀ ابوعلی بلخی، گیومرث به عنوان نخستین انسان مطرح میشود، درحالی که در روایتهای شاهنامۀ مسعودی مروزی و شاهنامۀ فردوسی که مأخوذ از روایتهای تاریخی و ملی است، از گیومرث در مقام نخستین شاه یاد شده است.
برخی محققان مانند کریستن سن ظاهراً به استناد قول بیرونی که ابوعلی بلخی را شاعر دانسته است، شاهنامۀ او را منظوم پنداشتهاند، اما گروهی دیگر، از گفتههای بیرونی چنین دریافتهاند که شاهنامۀ ابوعلی نیز مانند شاهنامۀ ابوالمؤید بلخی منثور بوده است ، ولی هیچ قرینۀ استواری برای ترجیح یکی از این دو قول در دست نیست.