نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : ساری
نام فعلی مکان جغرافیایی : شهر ساری مرکز استان مازندران
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:
شرح مکان جغرافیایی:
ساری از این شهر نامی و کهنسال شمال ایران حدود بیست بار در شاهنامه نام برده شده که همه جا هم غرض تنها یک شهر و مکان است. در زمان فریدون و نوه اش منوچهر که مرکز حکومت ایشان شهرهای آمل و تمیشه در طبرستان بوده، دو بار از ساری بدین گونه نام برده می شود:
زدریای گیلان چو ابر سیاه دمادم به ساری رسیده سپاه
زساری و آمل برآمد خروش چو دریای جوشان برآورد جوش
پس از آن چون افراسیاب و تورانیان نوذر را در دهستان شکست می دهند و می کشند و سپاه فراری ایران را تا ساری و آمل و ری تعقیب می کنند، از ساری چندین بار نام برده می شود. ابتدا گوید گروهی از سرداران لشکر ایران به دست اغریرث، برادر افراسیاب، اسیرو در ساری نگهداری شدند
پس آن بستگان را کشیدند خوار به جان خواستند آنگهی زینهار
پس اغریرث آمد به خواهشگری بیاراست با نامور داوری
سزد گر نباشد به جانشان گزند سپاری همیدون به تنشان به بند
برایشان یکی غار زندان کنم نگه دارشان هوشمندان کنم
به ساری به زاری برآرند هوش تو از خون بکش دست و چندان مکوش
بفرمودشان تا به ساری برند به غل و به مسمار زاری برند
پس از دوره پیشدادیان و انتقال مرکز کشور ایران از شمال به پارس و بلخ و دیگر جاها، در شاهنامه دیگر خبری از ساری نیست، مگر وقتی که رستم به اسفندیار یادآور می شود:
همانا شنیدی که کاووس شاه به فرمان ابلیس گم کرد راه
همی باسمان شد به پر عقاب به زاری به ساری فتاد اندرآب
در پادشاهی انوشیروان ذیل «گردیدن کسری به گرد پادشاهی خویش» آمده است که او و سپاهش:
زگرگان به ساری و آمل شدند به هنگام آواز بلبل شدند
در پادشاهی هرمزد نوشین روان نیز یک بار دیگر از فروافتادن کیکاووس به ساری یاد می شود.
در پادشاهی خسروپرویز می خوانیم که چون دایی اش گستهم را از خراسان احضار کرد. وی از راه سازی و آمل به گرگان رفت:
چنین تا به شهر بزرگان رسید زساری و آمل به گرگان رسید
که اشتباه مسلم است و صورت صحیح باید چنین باشد«به ساری و آمل زگرگان رسید»، چرا که در راه خراسان به آمل ابتدا باید از گرگان گذشت و بعد از ساری. نیز در پادشاهی خسروپرویز و شرح«داستان تخت طاقدیس» آمده است که در زمان فریدون آن تخت را مردی به نام جهن برزین ساخت و فریدون به پاس آن هدایایی همراه با حکومت ساری و آمل به جهن داد:
همش عهد ساری و آمل نبشت که بد مرز منشور او چون بهشت
آخرین یادکرد از ساری در اواخر پادشاهی یزدگرد سوم است که گوید پس از شکست او از تازیان، فرخ زاد به وی گفت سوی بیشه نارون بگریز، چون اهل آمل و ساری یاران تواند:
به آمل پرستندگان تواند به ساری همه بندگان تواند
یزدگرد نیز از راه ری به آمل و گرگان گریخت و به خراسان و مرو رفت و کشته شد.
با توجه به آنچه در شاهنامه درباره ساری آمده است این شهر باید کهنسال و تاریخی و مهم بوده باشد. متون جغرافیایی قرون آغازین اسلامی نیز این امر را تأیید کرده اند. ابن رسته شهر آمل را مرکز طبرستان، ساری را یکی از شهرهای آن ولایت و پس از طمیس یا تمیشه بزرگ ترین شهر خوانده است. اما این خرداد به نام این شهر را ساریه نوشته است. مؤلف حدود العالم ضمن آن که ساری را از شهرهای مهم طبرستان دانسته آن را «شهری آبادان و بانعمت و مردم بازرگان بسیار» معرفی کرده است. اصطخری این شهر را گاه ساری و گاه ساریه خوانده و آن را از شهرهای مهم طبرستان و آبادان و پرنعمت و بزرگ تر از قزوین» توصیف کرده است. مقدسی نیز نوشته: «ساریه آباد است، دانش و پارچه های خوب، بازار و اخلاق نیکو دارند. بارو و خندق با پل های بزرگ دارد»، ساری از هجوم مغول صدمه بسیار دید اما بعد به جای آمل مرکز طبرستان شد. این شهر اکنون مرکز استان مازندران ایران است.