نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : جهرم

نام فعلی مکان جغرافیایی :   جهرم

نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:

شرح مکان جغرافیایی:

جَهرُم: از این شهر مشهور ولایت پارس، اولین بار در آغاز آمدن اسکندر به ایران و جنگ دومش با دارا بدین صورت یاد می شود:

 جهاندار دارا به جهرم رسید      که آنجا بُدی گنج ها را کلید

همه مهتران پیشباز آمدند         پر از درد و گُرم و گداز آمدند

       همه شهر ایران پر از ناله بُد       به چشم اندرون آب چون ژاله بود

زجهرم بیامد به شهر سطخر       که  آزادگان  را  بدو بود فخر

در داستان اسکندر هم در یک بیت از آمدن وی به جهرم یاد شده است. از آن پس تا اواخر عهد اشکانیان خبری از جهرم نیست، تا این که در زمان اردوان اشکانی، و ولایت داری اردشیر ساسانی در پارس، آمده است که چون اردشیر به قصد جنگ با بهمن بن اردوان به سوی اسطخر رفت. مردی به نام بناک که شاه جهرم بود به او پیوست:

 یکی  نامور  بود  نامش  بناک        ابا  آلت و لشکر و رای پاک

که بر شهر جهرم بد او پادشا      جهاندیده  با داد و فرمانروا

مراو را خجسته پ سر  بود  هفت     چو آگه شد از پیش بهمن برفت

         زجهرم  بیامد  سوی  اردشیر      ابا   لشکر  و کوس  و  با  دارو گیر

اما وقتی اردشیر برای جنگ«کرم هفتواد» به گجاران رفت یکی از یاغیان جهرمی به نام مهری به خزانه اردشیر در پارس دستبرد زد، که اردشیر به ناچارجنگ هفتواد را ناتمام گذاشت و به جهرم رفت و مهرک و همه فرزندان او، جز دخترش را که فرار کرد، کشت:

به جهرم یکی مرد بد کی نژاد        کجا نام او مهرک نوشزاد

چو آگاه شد از    رفتن  اردشیر        وزان ماندن بر لب آبگیر

   زجهرم بیامد   به  ایوان  شاه          زهر سو بیاورد بی مرسپاه

      همه  گنج او  را  به  تاراج   داد        به لشکر بسی بدره و تاج داد

       به جهرم چو نزدیک شد پادشا       نهان گشت از او مهرک بی وفا

     دل  پادشا  پر ز  پیکار  شد       همی بود تا او گرفتار شد

   به  شمشیر  هندی  بزد   گردنش      به  آتش  درانداخت بی بر تنش

هر آن کس که از تخمش آمد به مشت     به  خنجر  هم اندر زمانش بکشت

                  مگر   دختری   کو    نهان    گشت      آزوی  همه شهر ازو شد پر از جست و جوی

بعد از آن در یک بیت از جدال اردشیر با دختر مهرک در جهرم یاد می شود.پس از آن در اواخر عمر خسروپرویز و عزلت وی می گوید که بارید از جهرم به دیدار او شتافت:

چو آگاه شد باربد زان که شاه     بپرداخت بیداد و بی کام گاه

زجهرم بیامد سوی طیسفون       پر از آب مژگان و دل پر خون

بالاخره پس از سلطنت کوتاه مدت آزرم دخت، فرخ زاد را از جهرم برای شاهی فراخواندند:

زجهرم فرخ زاد را خواندند         بر آن تخت شاهی ش بنشاندند

 

بنابراین، می توان قدمت جهرم را تا عهد اشکانی و ساسانی تخمین زد و بی شک در عهد اشکانی اهمیت بالایی داشته است.جهرم معرب گهرم به معنی جای گرم است. اما در قرون آغازین اسلامی، یکی از نواحی داراب گرد تلقی می شده است. که در فاصله ده فرسنگی جنوب فسا واقع بوده و فرش های نیکو داشته است. این بلخی بنیان گذار شهر جهرم را یکی از اعراب زمان حجاج می داند اما یادآور می شود که تا زمان وی، یعنی اواخر سده ششم، به لحاظ وسعت شهری متوسط بوده است . جهرم اکنون یکی از شهرهای آباد استان فارس است.

قبلی «
بعدی »