بیامد بتخت کیی برنشست چنان چون بود شاه یزدانپرست نخستین چنین گفت با مهتران که ای پرهنر پاکدل سروران همیخواهم از داور بینیاز که باشد مرا زندگانی دراز که که را به که دارم و مه به مه فراوان خرد باشدم روز به سر مردمی بردباری بود سبک سر همیشه بخواری بود ستون خرد داد […]