چو شد پادشا بر جهان یزدگرد – سپه را ز دشت اندرآورد گرد نام : یزدگرد نام کامل : یزدگرد شاپور یا یزدگرد بزه گر محل مرگ بزدگرد بزه گر : کنار چشمه سو با لگد اسب آبی دوره شاهنامه ای پیشین : تاریخی دوره شاهنامه ای جدید : ساسانیان تبار : تبار پدری به […]
چو بنشست با سوگ ماهی بلاش سرش پر ز گرد و رخش پرخراش سپاه آمد و موبد موبدان هر آنکس که بود از رد و بخردان فراوان بگفتند با او ز پند سخنها که بودی ورا سودمند بران تخت شاهیش بنشاندند بسی زر و گوهر برافشاندند چو بنشست بر گاه گفت ای ردان بجویید رای […]
بیامد بتخت کیی برنشست چنان چون بود شاه یزدانپرست نخستین چنین گفت با مهتران که ای پرهنر پاکدل سروران همیخواهم از داور بینیاز که باشد مرا زندگانی دراز که که را به که دارم و مه به مه فراوان خرد باشدم روز به سر مردمی بردباری بود سبک سر همیشه بخواری بود ستون خرد داد […]
چو هرمز برآمد به تخت پدر به سر برنهاد آن کیی تاج زر چو پیروز را ویژه گفتی ز خشم همی آب رشک اندر آمد به چشم سوی شاه هیتال شد ناگهان ابا لشکر و گنج و چندی مهان چغانی شهی بد فغانیش نام جهانجوی با لشکر و گنج و کام فغانیش را گفت کای […]
چو شد پادشا بر جهان یزدگرد سپاه پراگنده را کرد گرد نشستند با موبدان و ردان بزرگان و سالاروش بخردان جهانجوی بر تخت زرین نشست در رنج و دست بدی را ببست نخستین چنین گفت کن کز گناه برآسود شد ایمن از کینهخواه هر آنکس که دل تیره دارد ز رشک مر آن درد را […]