چو ترکان بدیدند کارجاسپ رفت همی آید از هر سوی تیغ تفت همه سرکشانشان پیاده شدند به پیش گو اسفندیار آمدند کمانچای چاچی بینداختند قبای نبردی برون آختند به زاریش گفتند گر شهریار دهد بندگان را به جان زینهار بدین اندر آییم و خواهش کنیم همه آذران را نیایش کنیم ازیشان چو بشنید اسفندیار به […]