یکی مرد بود اندر آن روزگار ز دشت سواران نیزه گذار گرانمایه هم شاه و هم نیک مرد ز ترس جهاندار با باد سرد که مرداس نام گرانمایه بود به داد و دهش برترین پایه بود مراو را ز دوشیدنی چارپای ز هر یک هزار آمدندی به جای همان گاو دوشابه فرمانبری همان تازی اسب […]