جهانجوی پیش جهانآفرین بمالید چندی رخ اندر زمین بران بیشه اندر سراپرده زد نهادند خوانی چنانچون سزد به دژخیم فرمود پس شهریار که آرند بدبخت را بسته خوار ببردند پیش یل اسفندیار چو دیدار او دید پس شهریار سه جام می خسروانیش داد ببد گرگسار از می لعل شاد بدو گفت کای ترک برگشته بخت […]