دسته: داستان اکوان دیو

داستان اکوان دیو

تو بر کردگار روان و خرد ستایش گزین تا چه اندر خورد ببین ای خردمند روشن‌روان که چون باید او را ستودن توان همه دانش ما به بیچارگیست به بیچارگان بر بباید گریست تو خستو شو آنرا که هست و یکیست روان و خرد را جزین راه نیست ابا فلسفه‌دان بسیار گوی بپویم براهی که […]