دسته: بهمن نامه

بهمن نامه – فصل دوم – بخش دهم – گفتار اندر آراستن تخت بزرگ را شاه بهمن از برای لولو

چنان بُد که شش ماه شاه جهان زمانی نیامد برون از نهان شب و روز پیش کتایون بُدی بر او هر زمان مِهرش افزون بُدی کتایون به چشمش نکوتر بُدی چو لخنی ز پیشش فراتر بُدی بهاری، و خود کی خرامد بهار؟ نگاری، کجا خنده دارد نگار؟ به خوبی در آن روزگاران مگر نبودی یکی […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش نهم – نامه فرستادن شاه صور با پارس از بهر لولو به رستم

چو آگاهی آمد سوی شهریار که آمد ز ره، پارس پرهیزگار به جاماسپ فرمود تا با سپاه پذیره برون رفت یک روز راه همه شهر سرتاسر آذین ببست زن و مرد و کودک بر آنجا نشست سپه را چو بر مهد چشم آمدی ز فَرشّ همانگه پیاده شدی جهاندیده جاماسب آن نامدار بیامد بَرِ مهد […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش هشتم – نامه فرستادن شاه صور با پارس از بهر لولو به رستم

بفرمود تا رفت پیشش دبیر قلم خواست با مُشک و چینی حریر به رستم یکی نامه فرمود شاه نخست آفرین بر خداوند ماه خداوند پیروزی و راستی نیاید از او کژّی و کاستی نگارندهٔ هر سیاه و سفید ازویست بیداد و بیم و امید به کین سیاوخش ز افراسیاب نماند ایچ تخمه هم از خشک […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش هفتم – در آمدن لولو پیش کتایون و شکایت کردن از پارس

چو لؤلؤ در آمد بَرِ دخت شاه بدو گفت کاین از تو بینم گناه مرا این فرستادهٔ زشت‌کیش نخستین قدح دُردی آورد پیش چو ایدر مرا پیش تو نیست راه به ایران که راهم دهد پیش گاه؟ ز هر سان که اندیشم این نیست روی که بر سنگ خارا زنم این سبوی کُشم پارس را […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش ششم – خواب دیدن شاه صور و تعبیر کردن کتایون

چنان دید کز سوی ایرانیان یکی کُرّه‌ای شد پِیِ مادیان بیامد دوان تا بَرِ تخت اوی نکرد ایچ اندیشه از بخت اوی لگد زد فراوان که نتوان شمرد یکی پایهٔ تخت بشکست خُرد ز خواب اندر آمد جهاندیده شاه رمیده دل و هوش گشته تباه همی گفت کاین هم نشان بَدَست همانا درین خواب حکم […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش پنجم – رفتن پارس پیش شاه صور و رسانیدن نامه رستم به او

بدین سان همی رفت بر راه دور همین تا در آمد به ایوان صور پس آنگه خبر شد سوی شهریار که آمد ز رستم یکی نامدار بفرمود پس شه که راهش دهند به نزدیکی تخت، بارش دهند بیامد پس آنگاه سالار بار امان یافتش او بَرِ شهریار دو چشمش بر افتاد بر چشم صور ستایش […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش چهارم – نامه نوشتن رستم زال پیش شاه کشمیر

که این نامه از رستم تیزچنگ بَرِ شاه کشمیر باهوش و سنگ خرد پرور و گُرد آزاده‌خوی دلیر و سرافراز و پرخاشجوی تو آگاهی ای شاه روشن‌روان ز پیمان میان من و هندوان از این پس که دیدند گُنداوری نهادند گردن به فرمانبری ز گرز فرامرز گشتند نرم که بر مرد و باره بدرّید چرم […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش سوم – گفتار اندر صفت دختر شاه صور از گفتار رستم دستان

مرا گفت کز شاه کشمیر صور فرستاده‌ای پیشم آمد ز دور مرا خواند و رفتم بدان بارگاه چو دیدم من آن پادشاهی و گاه از آن فَرّ خیره فرو ماندم جهان آفرین را همی خواندم زمین را ببوسیدم از پیش شاه همی آفرین گفتمش دیرگاه به نرمی مرا گفت کای مرد کار ز مایه گهرها […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش دوم – بر تخت نشستن شاه بهمن بن اسفندیار و آفرین خواندن پهلوانان

چو بنشست بر تخت شاهنشهی نهاده چو بر سر کلاه مِهی بزرگان ایران زمین را بخواند فراوان سخن‌های نیکو براند چو دستان و چون رستم پیلتن چو جاماسب دانای آن انجمن پشوتن که پُرمایه دستور بود کسی کو ز بی‌دانشی دور بود همه یکسره پیش تختش به پای به نیکی شده شاه را رهنمای همه […]

بهمن نامه – فصل دوم – بخش اول – آغاز داستان

چنین گفت دهقان موَبدنژاد چو بر ما دَرِ داستان برگشاد که تاج از کیومرث فرخنده‌پِی یکایک بیامد به کاووسِ کی چو کاووس کِی کرد فرمان دیو تبه شد بر او راهِ کیهان خدیو سوی آسمان شد به پَرِّ عقاب جهان ویژه بگرفت افراسیاب ز هر کشوری باز برخاست جنگ بر ایرانیان شد جهان تار و […]

بهمن نامه – فصل اول – بخش پنجم – در ستایش سلطان محمد گوید

فزون گشته ده سال تا روزگار برآشفت بر نامور شهریار سر تاجداران ملکشاه شاه از آنگه که شد سوی آن بارگاه جهان همچو دریا درآمد به جوش ز تیغ سواران فولادپوش به هر کشوری تیغ بارانش تیر ز هر لشکری بَر شده دار و گیر به تاراج داده همه کاخ‌ها شکسته همه باغ‌ها شاخ‌ها بزرگان […]

بهمن نامه – فصل اول – بخش چهارم – در تمثیل جوارح انسان گوید

کس اندر جهان جاودانه نماند تو را پیش یزدان بهانه نماند تن تو به‌سانِ سپه ساخته است ز دانش درفشی برافراخته است همه مایهٔ تن به مغز اندر است که تن جون سپاه است و سر کشور است اگر کم شود یک دو تن زین سپاه روا گر گزندی نیاید به شاه اگر شاه را […]

بهمن نامه – فصل اول – بخش سوم – در ستایش خرد گوید

اگر خویشتن را ببینی درست به یزدان تو را راه باید نخست تو خود خویشتن را ندانی همی سخن بر زبان خیره رانی همی از آوردگه چون نداری نشان چه آزرم جویی ز گردنکشان همی باز جویی ز یزدان تو راز نخست از خرد مایهٔ خویش ساز بدان تا چه‌ای وز کجا آمدی در این […]

بهمن نامه – فصل اول – بخش دوم – در صفت سیدالمرسلین و افضل المخلوقین

پذیره محمد سرِ راستان کزو شد جهانی پر از داستان به یک شب دو گیتی سراسر بدید پس آنگه سوی قاب قوسین رسید بُراق اسب بد جبرئیلش دلیل سخن‌هاش با کردگار جلیل فراوان بدیدند از او معجزات شکسته در آن خانه عزّی و لات چو موسی سخن گفت بر کوه طور سخن گفتنش بود از […]

بهمن نامه – فصل اول – بخش اول – دیباچه

ز ما آفرین بر جهان‌آفرین که او را سزد بر جهان آفرین برآرندهٔ مردم از تیره خاک نگارندهٔ تن بدین جانِ پاک فرازندهٔ ماه و مهر و سپهر فروزندهٔ کشور از ماه و مهر ز دود آسمان و زمین از بخار که داند بر آورد جز کردگار؟ چهار آخشیج آوریده برون هنر هر یکی را […]
عنوان ۴ از ۴«۱۲۳۴