نام مکان جغرافیایی در شاهنامه :  غرچگان

نام فعلی مکان جغرافیایی :  غرجستان

نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:

شرح مکان جغرافیایی:

غرچگان یا غرچه غرض از آن همان ولایت کوهستانی مشهور در شمال غرب ولایت غور  (سوریان) است که به غرجستان شهرت داشته است. در شاهنامه دو بار از این ولایت نام برده می.شود بار نخست در داستان یازده رخ هنگامی که ایرانیان در آستانه پیروزی بر تورانیان هستند پیران ویسه طی نامه ای که به گودرز می نویسد و پیشنهاد تعیین مرزهای دو کشور و واگذاری ولایات مرزی توران به ایران را میکند از مرزها چنین نام می برد:

هر آن شهر کز مرز ایران نهی             بگو تا کنیمش ز ترکان تهی

 از آباد و بیران و هر بوم و بر              که فرمود کیخسرو دادگر

از ایران به کوه اندرآیم نخست            در غرچگان از بر و بوم بست

دگر طالقان شهر تا پاریاب                 همیدون رو از بلخ تا اندراب

 

با توجه به ولایات همجوار غرچگان ،طالقان ،پاریاب بلخ و اندراب واضح است که غرض از غرچگان همان ولایت کوهستانی غرجستان در حد فاصل ولایات ، مرورود غور طالقان و بلخ است.

بار دوم وقتی کیخسرو پس از جنگ یازده رخ لشکر آرایی میکند تا جنگ بزرگ ایران و توران را رقم بزند حکام محلی و شاهان عمده ولایات تابعه خود را در ایران زمین به فرماندهی بخشهایی از لشکر میگمارد که شار یا شیر حاکم غرجستان شه غرچگان هم یکی از آنها بوده است:

دگر لشکری کز خراسان بدند             جهانجوی و مردم شناسان بدند

منوچهر آرش سپه دارشان                 که نام جستن نگه دارشان

دگر نامداری کروخان نژاد                  جهاندار و ژ تخمه کیقباد

کجا نام آن شاه پیروز بود                  سپهبد دل و لشکر افروز بود

شه غرچگان بود برسان شیر              کجا پشت پیل آوریدی به زیر

به دست منوچهرشان جای کرد           سر تخمه را لشکر آرای کرد

 

چنان که در سطور آینده خواهیم دید به احتمال زیاد در مصرع شه غرچگان » کلمۀ «شیر» صورتی دیگر است «از شار» که لقب شاهان یا حکام غرجستان بوده است. به همین سبب در بعضی از نسخه های خطی خالقی به جای بر سان «شیر»، «بسطام نام»، «بسام «شیر» «دستان» «شیر» «سام» دلیر»، «بسطام» «شیر» آمده است .

در شاهنامه پیش از آن که نام غرچگان بیاید باری از یکی از سالاران لشکر کاموس کشانی با عنوان سگسار غرچه نام برده می شود

ولایت غرجستان که در نزدیکی مرو که در بالادست و جنوب شرق مرورود قرار داشته و منطقه ای کوهستانی است که رود مرو یا مرغاب از آنجا برمی خیزد و پس از مشروب ساختن ولایت نیمه کوهستانی مرورود وارد بیابان های جنوب مرو میشود و آن ولایت پهناور را آبیاری میکند.

اصطخری پس از معرفی ولایت غرجستان آن را دارای دو شهر به نامهای نشین و شورمین خوانده است. ابن حوقل نیز شهرهای غرجستان را بشین و شورمین حاکم آن ولایت را شار و محل استقرارش را قریۀ موسوم به بلیکان خوانده و یادآور شده که این سرزمین در گذشته ناحیه ای از کشور بزرگی موسوم به مملکت غرجه بوده است. اما مقدسی که غرجستان را عموماً غرج شار خوانده یادآور شده که غرج کوه و شار شاه است. پس معنی ترکیبی آن غرج شار کوهستان شاه است [اما] عوام آن را غرجستان نامند شاهان آنجا تا به امروز شار نامیده میشوند ناحیتی پهناور بادیه های بسیار است و ده منبر شهر دارای منبر معادل مرکز فرمانداری (کنونی) دارد که مهم تر از همه اپشین یا (افشین) جایگاه شارهاست.

شورمین نیز از شهرهای این سرزمین است. این دو در بزرگی به یکدیگر نزدیک اند بلیکان نیز از همان هاست و در کوهستان است این ولایت را دروازه هایی آهنین است که هیچ کس بی اجازت نمی تواند درون آید». مؤلف حدود العالم این ولایت را غرچستان خوانده و نوشته که قصبه او بشین .است مهتر این ناحیت را شار خوانند. جایی [با] بسیار غله و کشت و برز و آبادان است و همه کوه است».

 

قبلی «
بعدی »