ضرب المثل های شاهنامه – بخش چهل و ششم – چو دی رفت و فردا نیامد هنوز

ضرب المثل ( دستانزد ) : چو دی رفت و فردا نیامد هنوز

توضیحات ضرب المثل : درود بر هم آوندان بزرگوار ، آدینه ای دگر فرا رسید و موجب پویشی دیگر در شاهنامه گردید تا مرواریدی را از این دریای ژرف بیابیم و از زیبایی آن لذت وافر ببریم ، به راستی که شاهنامه سرآمد سخن هاست.
امروز بازمی گردیم به بخش های پایانی داستان بهرام گور ، در قسمت چهل و چهارم داستان زمانی که بهرام از زبان ستاره شناس از تعداد سالهای عمر خود آگاه می گردد و تصمیم می گیرد که باقیمانده عمر را به کاری اختصاص دهد و گنجور را مامور می سازد تا از اموال و دارایی های او آماری تهیه کند ، هنگامی که بهرام از گنج آراسته و فراوان خود آگاه می گردد شاهد چنین سخنانی از زبان او هستیم :

بدو گفت کوتاه شد داوری         –         که گیتی سه روزست چون بنگری

چو دی رفت و فردا نیامد هنوز         –         نباشم ز اندیشه امروز کوز

چو بخشیدنی باشد و تاج و تخت         –         نخواهم ز گیتی ازین بیش رخت

روی سخن با بیت میانی به ویژه لت نخست آن است که فحوای بلند آن برای بسیاری از ما آشناست…این بیت کنایه از این است ؛برای چیزی که هنوز اتفاق نیافتاده است و اطلاعات دقیقی از آن نداریم، نیاز به نگرانی و اضطراب نیست. واژه کوز در لت دوم این بیت به معنای پشت خمیده و اشاره به پیری دارد که فحوای دستانزد مارا کامل تر ، می سازد بطور کل هم در شاهنامه و هم در دیگر آثار فاخر ایران ، شاهد چنین اشاراتی فراوان هستیم. امید که مفید افتد.

این مطلب توسط جناب آقای حمیدرضا رحیمی و گروه بزرگ تلگرامی فردوسی،شاهنامه و شاهنامه خوانی که توسط ایشان مدیریت می شود به وب سایت ویکی شاهنامه ارائه داده شده است.

 

قبلی «
بعدی »