عنوان این قسمت : شاهنامه خوانی ایرانصدا – بخش پنجم – شاهنامه پادشاهی منوچهر
توضیحات فایل صوتی : نبرد خیر و شر در شاهنامه، اینبار میان پدر و پسرانش در میگیرد. منوچهر، نوادهی ایرج، به دستور جدش، فریدون، به خونخواهی نیای خود برمیخیزد تا جهان را از لوث شروران پاک کند. شرح دلاوریهای منوچهر در نبرد با سلم و تور، همچنین سیاست و ترفند جنگی قارن در تسخیر دژ الانان، بسیار شنیدنی است. همچنین اولین حضور سام نریمان در شاهنامه را در این جلد خواهید شنید. ایرانصدا پایگاه صوتی صدای جمهوری اسلامی ایران است که با همکاری استاد غلامعلی امیر نوری و همراهان ایشان ، به تهیه کنندگی محسن حکیم معانی اقدام به تولید فایل های صوتی شاهنامه خوانی کرده اند ، امید است با حمایت معنوی از این مجموعه توانسته باشیم گامی در ترویج فرهنگ شنیدن کتاب های صوتی و شاهنامه برداشته باشیم.
بخش ها و موضوعات مطرح شده در این بخش : گفتار در زادن دختر ایرج , زادن منوچهر , آگاه شدن سلم و تور از منوچهر , پیغام فرستادن پسران نزد فریدون , پاسخ دادن فریدون پسران را , فرستادن فریدون منوچهر را به جنگ تور و سلم , تاخت کردن منوچهر بر سپاه تور , کشته شدن تور بر دست منوچهر , فتح نامه منوچهر نزد فریدون , گرفتن قارن دژ الانان را , تاخت کردن کاکوی نبیره ضحاک , گریختن سلم، کشته شدن او به دست منوچهر , فرستادن سر سلم نزد فریدون , مردن فریدون
راوی : غلامعلی امیر نوری ، فاطمه رکنی
ترجمه / اقتباس شنیداری : منصوره خادم نیا
تهیهکننده رادیویی : محسن حکیم معانی
تدوین کتاب گویا : منصوره خادم نیا
دبیر سرویس : سارا عشقی نیا
منبع : ایرانصدا
توضیحات تکمیلی شاهنامه خوانی ایرانصدا – بخش پنجم – شاهنامه پادشاهی منوچهر : فریدون که درصدد خونخواهی پسرش ایرج (پادشاه فقید ایران) از دو فرزند دیگرش سلم و تور (پادشاهان روم و چین) بود، به پرورش نواده ایرج، منوچهر، دل سپرد. منوچهر چون بالید، با دیگر پهلوانان ایرانی به سوی سلم و تور لشگر راند و انتقام جدش را گرفت.
پس از کشته شدن ایرج به دست برادرانش سلم و تور، فریدون که نمیتوانست تخت کیانی را خالی بگذارد، به دنبال اثری از تخمهی ایرج، شبستان او را جستوجو کرد. ماهآفرید از ایرج بار داشت و پس از چندی، دختری به دنیا آورد. فریدون او را به ناز بپرورد و چون وقت شویش شد، او را به پشنگ داد. دختر ایرج پسری به دنیا آورد که او را منوچهر نام کردند و فریدون او را هنرهای شاهان آموخت.
سلم و تور چون خبر شنیدند، از بیم کینخواهی خون ایرج، قاصدی با هدایای بسیار نزد فریدون فرستادند و ابراز پشیمانی کردند و خواستند تا منوچهر را پیش ایشان فرستد تا جبران گذشته کنند. فریدون پاسخ داد که پدرِ شما خون پسر را به زر و سیمتان نفروشد و شما هرگز بر منوچهر دست نخواهید یافت. برادران از پاسخ پدر بیمناک شدند و تصمیم گرفتند پیشدستی کنند؛ پس با سپاهی گران، از چین و خاور به سمت ایران حرکت کردند.
فریدون چون آگاه شد، منوچهر را فرمود تا با سپاهی به خونخواهی نیایاش (ایرج) برود. قارن، سام نریمان، گرشاسپ و قباد، سران لشگر ایرانزمین بودند. سلم و تور چون عظمت سپاه منوچهر را دیدند، بر آن شدند که شبیخون بزنند. منوچهر از این نیرنگ باخبر شد، سپاه را به قارن سپرد و خود با سی هزار مرد جنگی کمین کرد. سپاه تور شبانه حمله کرد، اما شکست سختی خورد و تور به دست منوچهر کشته شد. منوچهر سرِ تور را با نامهای نزد نیای خود، فریدون، فرستاد و قصه گفت.
سلم چون از مرگ برادر آگاه شد، هراسان تصمیم گرفت به دژ الانان پناه برد که دستیافتن به آن بسیار دشوار بود. قارن، یکی از سرداران لشگر منوچهر، حیلتی ساخت تا قبل از سلم بتواند وارد دژ شود؛ پس سپاه را به شیروی سپرد و او را گفت تا با علامت او به دژ حمله کند. سپس خود را به دروازهی دژ رسانید و نگین انگشتری تور که همراهش بود، به دژبان نشان داد و گفت من فرستادهی تورم و آمدهام تو را یاری کنم. دژبان در بر او گشود و چنین شد که سپاه قارن دژ را تسخیر کرد.
قارن نزد منوچهر بازگشت. نبرد بین دو سپاه آغاز شده بود. نخست کاکوی، از نوادگان ضحاک، با منوچهر رزم کردند و از پسِ نبردی سخت و طولانی، منوچهر بر او پیروز شد. سلم به سوی دریا گریخت، اما کشتیای نیافت و منوچهر به سوی او رفت و با تیغ به دو نیمش کرد. سپس منوچهر سر سلم را با پیکی به سوی فریدون فرستاد و خود از پی او روان شد. فریدون استقبال گرمی از منوچهر کرد؛ به کاخ بردش و او را تخت و تاج کیانی داد. پس از آن، عمر فریدون به سرآمد و به نزد آفریدگار شتافت. منوچهر او را در دخمهای درخور شاهان نهاد و تا یک هفته بر مرگ نیای خود سوگواری کرد.