نام مکان جغرافیایی در شاهنامه : کَرخ
نام فعلی مکان جغرافیایی: دهی در سمت غرب شهر بغداد
نام های دیگر مکان جغرافیایی در شاهنامه:
شرح مکان جغرافیایی:
کرخ: کَرخ واژه ای سریانی معدل آباد در فارسی است. از این شهر یا محله چهار بار در شاهنامه نام برده شده که همه جا نام آن در کنار بغداد آمده است، اولین بار در داستان جنگ بزرگ از حضور گردان کرخ در سپاه کیخسرو چنین سخن رفته است:
زبغداد گردان و جنگاوران که بودند با زنگه شاوران
گزیده سپاهی ز گردان کرخ بفرمود تا با کمان های چرخ
پیاده بودند در پیش پیل که گر کوه پیش آمدی بر دو میل
دل سنگ بگذاشتندی به تیر نبودی کس آن زخم را دستگیر
زگردان گردنکشان سی هزار فریبرز را داد جنگی سوار
آیا شاه شهر دهستان تخوار که جنگ بد اندیش بودیش خار
زبغداد گردن فرازان کرخ همه پیش در، با کمان های چرخ
از این ابیات چنین برمی آید که کرخ نزدیک یا همجوار بغداد بوده است. بار دیگر هم در پادشاهی یزدگرد سوم، پس از شکست رستم فرخ زاد از سعد وقاص تازی، آمده است:
سوی شاه ایران بیامد سپاه شب تیره و روز تازان به راه
به بغداد بود آن زمان یزدگرد که او را سپاه اندر آورد گرد
هم آنگه به کرخ اندرون شد ز راه هم از پارسی هم زتازی سپاه
فرخ زاد هرمزد با آب چشم از اروندرود اندر آمد به خشم
به کرخ اندر آمد یکی حمله برد که از نیزه داران نماند ایج گرد
همان که ز بغداد بیرون شدند سوی رزم جستن به هامون شدند
بنا بر این توصیف های شاهنامه، احتمالا غرض از کرخ همان شهر کرخ فیروز باشد که در کنار دجله یا اروندرود به فاصله ۱۴۰ کیلومتری شمال بغداد، به طرف موصل و ۱۶ کیلومتری شمال سامرا قرار داشته است. البته در قرون آغازین اسلامی و پس از احداث شهر بغداد توسط خلیفه منصور دوانیقی در کنار دجله، بخشی از نیمه غربی آن هم کرخ خوانده می شده که ممکن است غرض از کرخ شاهنامه آن نیمه بغداد بوده باشد.
به طور کلی از نه کرخ یاد کرده اند که کرخ بغداد و کرخ سامره از همه مشهورترند.