عنوان: دیباچه در شاهنامه و رسالت فردوسی
نویسنده: دکتر تیمور مالمیر
سابقه شغلی یا تحصیلی نویسنده: دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان
تاریخ نگارش: زمستان ۱۳۸۷
منبع: مجلۀ مطالعات ایرانی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال هشتم، شمارۀ شانزدهم، پائیز ۱۳۸۸
چکیده مقاله:
دیباچه ی شاهنامه درباره ی خداوند، ستایش خرد و چگونگی آفرینش جهان و انسان است. همچنین، چگونگی آغاز کردن نظم کتاب را فردوسی ضمن اشاره به کار دقیقی و اوضاع عصر خود بیان کرده است. دیباچه ی شاهنامه و مقدمه های رستم و سهراب، رستم و اسفندیار یا بیژن و منیژه نوعی بیان درد یا تطبیق شاعر و روزگار خود با متن است. فردوسی اندیشه های خود را اگر در پایان داستان ها می گنجاند، چنین به نظر می رسید که این اندیشه ها حاصل نتیجه گیری از داستان است، بر این بنیاد، اندیشه های اساسی خود را در آغاز داستان ها، به شکل مقدمه و دیباچه نهاده است تا نشان دهد داستانی که پس از مقدمه می آید، نقل و نقد حال و وضع روزگار است. این نقد حال، از زبان فردوسی بر ستمگری چون محمود غزنوی گران می آمد؛ از این روی، در پی آن بود نگذارد شاهنامه رواج یابد. آن را کم ارزش جلوه دادند؛ لیکن نگرفت. شاعرش را بنده ی مال و آز خواندند، مؤثر نیفتاد. دیدند شاهنامه رایج شده و کاری با آن نمی توان کرد. آخرین تدبیرشان آن بود که ابیاتی در مدح محمود در آن بگنجانند تا اذهان را از ایجاد پیوند دیباچه با متن برای دریافت نقد حال دور کنند.
کلمات کلیدی: شاهنامه, فردوسی, دیباچه نویسی, مقدمه, مدیحهسرایی
دریافت مقاله: دیباچه در شاهنامه و رسالت فردوسی