سر سال نو هرمز فروردین
در اختر نگه کرد شاه آتبین
ز رازش چنان آگهی داد شاه
که گفتی به فرمان او بود ماه
چنان کامگاری به کار سپهر
که گفتی مر او را نموده ست چهر
شمارش چنان بود و رازش نهفت
که نابوده، مر بودنی باز گفت
به هفت و ده دو نگه کرد شاه
که چون گشت خواهد همی سال و ماه
بزرگی ز پیوند طیهور دید
ز هرچ آرزو کرد بر جای دید
بدان تخمه باز آمده یافت شاه
کلاه بزرگی نه تا دیرگاه
چو شاهی ز پیوند طیهور دید
غم و رنج از آن دودمان دور دید
چو گردون به کام دل خویش یافت
به پیوند طیهور بهتر شتافت