خلاصه منظومه کوش پیل دندان – فصل ششم
( این متن متعلق به انتشارات پگاه دانش است و هر گونه استفاده از آن تنها با کسب اجازه کتبی از انتشارات مجاز است)
فصل ششم – رفتن کوش پیلدندان نزد ضحاک
در این بخش پس از مرگ کوش شاه چین، کوش پیلدندان بر تخت پادشاهی نشسته و وزیر خود را نوشان انتخاب میکند.
نامهای به عموی خود ضحاک نوشته و موارد کشور را گزارش میکند.
ضحاک مشتاق دیدار کوش میگردد و کوش پس از سپردن مأموریتهایی به دیهیم، به سمت بیتالمقدس حرکت میکند.
بیماری ضحاک و ماری بر دوش او و همچنین داستان پزشک هندی برای درمان ضحاک را نیز در این بخش میخوانیم.
در زمان نبودن کوش، آبتین به چین حمله میکند و شهرهای بسیاری از چین و شهر خمدان را به تصرف خود درمیآورد.
خبر حمله آبتین به کوش رسیده و کوش به سمت چین حرکت میکند.
آبتین از بازگشت کوش مطلع شده و قبل از رسیدن او با تمامی غنایم به سمت بسیلا بازمیگردد.
کوش که به چین میرسد از همکاری بهک با آبتین آگاه شده و او را میکشد.
بیدادگریهای عجیب کوش نیز از این زمان آغاز میشود.
آگاه شدن طیهور و آبتین از مرگ پدر کوش پیلدندان
بهک به طیهور و آبتین خبر می دهد که کوش شاه چین درگذشت.
آبتین و طیهور ضمن شادی بسیار، هدایایی برای بهک فرستاده و سپاس فراوان میگویند.
انتخاب کوش پیلدندان، نوشان (پسر بهمرد) را بهعنوان وزیر
کوش، نوشان را بهعنوان وزیر خود انتخاب میکند. به او میگوید نامهای نزد ضحاک برده و او را از شرایط مطلع گرداند و نظر ضحاک را در مورد تخت نشستن خودش جویا شود.
نامه کوش پیلدندان بهسوی عموی خود ضحاک
کوش در نامه به عموی خود ضحاک گزارش مفصلی از جنگهای چندین ساله با آبتین و طیهور نوشت و خواستار دستور ضحاک شد.
نوشان همراه نامه و هدایای بسیار نزد ضحاک رسید.
ضحاک ضمن استقبال از او و پس از شنیدن پیام او در مورد مشخصات و صفات کوش سؤال کرد و نوشان نیز از سنگدلی و چهره زشت و…برایش تعریف کرد،
ضحاک شادمان شد.
پاسخ ضحاک و سپردن پادشاهی چین به کوش پیلدندان
ضحاک در پاسخ کوش، عهد پادشاهی آن سرزمین را بدو سپرده و قول حمایت و پشتیبانی نیز داد و از کوش خواست هر چه سریعتر به دیدنش بیاید.
نوشان بازگشت و هدایای ضحاک و فرمان پادشاهی چین را به کوش داد.
پیام فرستادن کوش پیلدندان به سرزمینها توسط دیهیم
کوش به دیهیم دستور داد که پادشاهیاش را بهتمامی سرزمینها اعلام کند.
ضمناً نامهای به بهک نوشت و گفت که در زمانی که نزد ضحاک میرود از هیچ کمکی به دیهیم دریغ نکند.
رفتن کوش پیلدندان به نزدیک ضحاک
کوش هدایای بسیار ارزندهای برای ضحاک فراهم کرده و عازم بیتالمقدس شد.
پیش از رسیدن به شهر، ضحاک پسرش را برای استقبال از او فرستاد.
کوش و ضحاک دیدار کردند و ضحاک از هدایای کوش بسیار شادمان بود.
یک ماه در جشن و شکار به سر بردند.
بیماری ضحاک و برآمدن سر کتف او چون دو مار
در این قسمت شاعر گریزی به بیماری ضحاک میزند و میگوید که او بهخاطر اینکه زیاد گوشت شکار میخورد به بیماری خرچنگ یا همان سرطان مبتلا شد و روی کتفهایش مانند مار برجسته شده بود.
تمامی پزشکان و جادوگران جهان را جمع کردند ولی کسی نمیتوانست او را درمان کند.
پیشنهاد پزشک هندی برای درمان ضحاک و آغاز کشتن جوانان
پزشکی از هند به بارگاه ضحاک رفت تا او را درمان کند اما پزشکان دربار با او رفتار تندی کرده و او را آنچنان زندند که بیهوش شد.
پزشک هندی وقتی به هوش آمد این رفتار را کینه گرفت و با خود گفت کاری میکنم که هر روز دو خانواده از شما عزادار شود، شبهنگام که بزرگان دربار در کاخ نبودند با نگهبان صحبت کرده و نزد ضحاک رفت. ضحاک مدتها بود که از شدت درد نه چیزی خورده بود و نه خوابیده بود.
پزشک گفت دو تن از زندانیان محکوم به مرگ را بکشند و مغز سر آنها را بیاورند. ضحاک موافقت کرد.
پزشک از مغز مردگان مرهمی درست کرده و روی زخمها نهاد و درد پایان یافت.
رسیدن نامه کوش پیلدندان توسط دیهیم به بهک
در همین ایام دیهیم بر اساس دستورات کوش به نزد بهک رفت و تدارکات و ملزومات سپاه چین را از او خواست.
بهک با او همکاری نکرد و دیهیم دستور غارت ماچین را صادر کرد و مردم ماچین دچار قحطی و تنگی شدیدی شدند.
نامه کردن بهک به طیهور و آبتین و پیشنهاد حمله به چین
بهک نامهای به طیهور و آبتین نوشت و گفت که کوش در چین نیست و سپاه چین هم پراکنده هستند. شما هم اکنون میتوانید بهراحتی به آنجا حمله کنید و مطمئن باشید که زودتر از دو سال کوش نمیتواند به چین باز گردد.
آمادهشدن آبتین برای حمله به چین
طیهور موضوع حمله به چین را به آبتین گفت و تمامی سپاه و گنج خودش را در اختیار او قرار داد.
گذشتن آبتین از دریا در شب و شکستدادن چینیان و کشتهشدن دیهیم
آبتین شبهنگام از دریا به چین رسید و رزم سختی در گرفت.
روز بعد نیز آبتین در میانه جنگ به دیهیم رسید و پس از رزم سختی دیهیم را کشت.
آنها بر چینیان غلبه کردند. ایرانیان و سپاهیان طیهور به جشن و بزم نشستند.
نامهٔ آبتین به شاه طیهور و گزارش جنگ
آبتین نامهای به طیهور نوشت و ضمن گزارش جنگ، هدایای بسیاری برایش فرستاد.
لشکرکشی آبتین به چین و گرفتن شهر خمدان
حمله آبتین ادامه داشت تا به شهر خمدان رسیدند.
نوشان وزیر کوش در آنجا بود و شهریان و سپاهیان را بسیار دلداری میداد که وقتی کوش بازگردد قطعاً این سختیها تمام میشود.
جنگ سختی در بیرون شهر در گرفت و شهر به محاصره سپاه آبتین در آمد.
نامهٔ نوشان به کوش پیلدندان
نوشان نامهای به کوش نوشت و همه موارد حمله آبتین و کشتهشدن دیهیم و محاصره خمدان را به او گزارش کرد و خواستار بازگشت او شد.
قحط در شهر خمدان و اعتراض مردم به نوشان
محاصره شهر مفید بود و مردمان خمدان زبان به اعتراض گشوده و با هم درگیر میشدند.
نوشان که شرایط را سخت میدید به مردم گفت که برای کوش پیغام فرستاده و منتظر آمدن اوست و برای چارهای دیگر پیامی به آبتین میدهد و باج یکساله پرداخت میکند تا شهر از محاصره او خارج شود.
پیام نوشان به آبتین و پاسخ وی
نوشان پیامی به آبتین فرستاد که شهر خمدان ذخایر زیادی دارد و با محاصره مشکلی پیش نمیآید پس تو برو و به شهرهای دیگر چین حمله کن. ضمناً ما حاضریم به اندازۀ یک سال باژ و ساو نیز به تو پرداخت کنیم.
آبتین نپذیرفت و مجدد جنگی بین آنان در گرفت.
نامه کردن طیهور بهسوی آبتین
طیهور نیز نامهای به آبتین نوشت و گفت که شهرهای دیگر چین ثروتهای بیشتری دارند و گرفتن آنها راحتتر است، پس وقت خودت را صرف خمدان نکن.
پیروزی آبتین بر شهرهای چین
مردم خمدان نامهای به آبتین نوشتند و گفتند ما خودمان به اندازۀ باژ دوساله به تو میدهیم تا محاصره شهر را ترک کنی.
آبتین قبول کرد و تمامی اموال را بار کشتی کرده و به سمت بسیلا فرستاد.
آگاه شدن کوش پیلدندان از پیروزی آبتین
پیام نوشان به کوش و ضحاک رسید.
ضحاک خشمناک شد و به کوش دستور داد تا بسیار سریع به سمت چین بازگردد و بیخبر بر آبتین بتازد.
همچنین عهد کل خاورزمین و گنج و سپاه فراوانی نیز به کوش داد.
بازگشتن کوش پیلدندان به چین و نبرد با آبتین
سپاه کوش به خمدان رسید ولی آبتین از آنجا رفته بود.
سپاه در پی آبتین رفتند و جنگ سختی میان ایرانیان و چینیان درگرفت.
پیروزی آبتین و بردن غنیمتها به دریا قبل از رسیدن کوش پیلدندان
آبتین بر سپاه کوش پیروز شد و به بزرگان ایران گفت که اگر چینیان چندین برابر نیز سپاه بیارایند باز ما در جنگ پیروزیم مگر اینکه خود کوش بیاید. پس صلاح در این است که قبل از رسیدن کوش، ما به بسیلا بازگردیم.
روز بعد تمامی غنایم را بر کشتیها سوار کرده و بازگشتند.
رسیدن کوش پیلدندان به چین و گفتگوی کوش با نوشان
کوش به چین رسید و نوشان گزارش داد که تمامی مشکلات ما از بهک بوده است که با دیهیم همکاری نکرد و همچنین آبتین را آگاه کرد که به چین حمله کند.
کوش گفت این موضوع را دیگر بازگو نکن و یک راز بماند.
نامه نوشتن و دعوت فرستادن کوش پیلدندان بهسوی بهک و پاسخ وی
کوش نامهای برای بهک نوشت و گفت که میخواهد در سرزمین چین بگردد. او هم به چین بیاید و جای او بر تخت بنشیند و مواظب چین و دریاکنار باشد.
بهک با شنیدن پیام ناراحت شد ولی به روی خود نیاورد و پاسخ داد که از این موضوع خوشحال هست و بهمحض جمعکردن سپاهش به سمت چین میآید.
بدگمانشدن و گریختن بهک به کیماک و کشتهشدنش
بهک که به کوش بدگمان بود به سمت کیماک گریخت.
کوش خبردار شد و پس از پیام دادن به شاه کیماک، با سپاهیانش برای یافتن بهک راهی شده، او را پیدا کرده و کشتند.
نامه کردن کوش بهسوی ضحّاک و دادن خبر مرگ بهک
کوش نامهای به سمت ضحاک فرستاد و کشتهشدن بهک را گزارش داد.
فردی به نام دادشاور را بهعنوان جانشین بهک انتخاب کرد.
بیدادگری کوش پیلدندان در چین
کوش که سرزمین خود را از هر خطری دور میدید شروع به ظلم و بیدادگری کرد.
تمامی مردمان و حتی سپاهیان از او میترسیدند.