حماسه ملّی ایران ویژگیهای شگفتی دارد که آن را از دیگر آثار حماسی همتای خود در ادبیات جهان ممتاز می کند. سایه روشن تاریخی، نبردهای حماسی، دلاوری های پهلوانی و فضای وهم آلود اساطیری، همه در مجموعه ی عظیم داستان های شاهنامه به طرزی اعجاب انگیز و خارق العاده در هم تنیده شده اند و از همین روی است که چگونگی شکل گیری چنین ساختار شگفتی، خود شاخه ی جداگانه ای از شاهنامه پژوهی را به وجود آورده است.
بزرگی و عظمت همین اثر باعث شده که در طول تاریخ چگونگی بخش بندی و پیکره بندی این اثر یکی از دغدغه ها و تلاش های اندیشمندان این حوزه باشد. بارزترین وجوهی که شاهنامه پژوهان در مواجهه با پیکره ی معنایی شاهنامه و برای طبقه بندی آن مد نظر داشته اند، سویه های اساطیری، حماسی و تاریخی این اثر است. که در واقع مرزهای قاطعی برای تفکیک کامل این مفاهیم تعیین کننده نیز نمی توان در نظر گرفت.
در شیوه توصیفی تاریخی ضمن حفظ ساختار توصیفی سعی دارد شاهنامه را بر اساس جریان به هم پیوسته شجرنامه های سلسله های شاهی ایران تقسیم بندی نماید تا الگوی روایی از حماسه ملی ایران ارائه نماید. بر این اساس شاهنامه به سه بخش تقسیم می شود که یکی از آنها بخش تاریخ روایی می باشد .
تاریخ روایی : از بهمن تا انتها ( حمله اعراب به ایران)
این بخش با بهمن شروع می شود. شخصیتی دوگانه یکی بهمن کیانی، پسر اسفندیار و نوه ی گشتاسپ که حقایقی از بخش تاریخ دینی را به همراه دارد و دیگری بهمن هخامنشی، اردشیر اول یا دوم که عناصر و نشانه هایی را از دوره هخامنشی و حتی خاطراتی از امپراتوری کوروش کبیر را به خود جذب کرده است.
عبارت تاریخ روایی بدین علت برای این بخش انتخاب شده است که آنچه در این بخش از تاریخ بیان می شود با واژه تاریخ به معنای وقایع نگاری صرف تفاوت دارد و می توان در آن بن مایه های اساطیری و سنت روایت شفاهی کهن هند و ایرانی را مشاهده کرد ودر بخشی از آن نیز بنا به منابعی که استفاده شده در مقایسه با تاریخ متفاوت و متناقض می باشد.
نوشتار این بخش توسط جناب آقای علی دهگانپور به رشته تحریر در آمده است .